مرزبان نامه شاهزاده و عمو خیانت کار جهانگرد و اهنگر
#مرزبان نامه#شاهزاده و عمو خیانت کار#جهانگرد و اهنگر
ریس پریان باریختن شیره همین درخت درچشم باعث بازگشت بینایی شاهزاده میشود واما عموی نابکار باکشته شدن همزاد او که یک مار در زیر درخت گزدر ....است باعث میشود عمر عمو خیانت کار به پایان رسد .شاهزاده هم بیناشد و مار را کشت به قصر بازگشت وباعدالت حکمروایی کرد اری برخیرمشاورودوستان چنین اند اما گاهی دوستان عادل نیز هستن مثل مسافر جهان گرد واین داستان این است:
مردی جهان گردی روز درسفر برای رفع تشنگی به چاه رسید چاهی که یک دیو دران اسیر بود وکودکان اطراف چاه بودن که سنگ به داخل چاه می انداختن ودیوفریاد میکشید کمک میخواست مسافر کودکانرا دورکرد ودیو رانجات داد دیو به مسافر گفت برای تشکر از تو هر ارزویی داری بگو تا انجام دهم مسافر گفت نیازی نیست چون برای رضاخدا انجام دادم.ودیو گفت بسیار خوب ولی هر زمان که کمک خواستی اسمم راصدا بزن پس مسافر به راهس ادامهداد تا نرد دوستش اهنگر به شهر برود .به شهر رسید اماان روز رسم شهر براین بود که قربانی کنن وان قربانی را به خدایان دهند وقربانی باید انسان باشد اگر دران ساعت غریبه ی وارد شهر میشد اوراوقربانی میکردن وگرنه قرعه کشی میکردن ویکی از اهالی شهر راقربانی میکردن .ودرآن هنگام کسی متوجه ورود ان مسافر جهان گرد نشد پس قرعه کشی کردن واهنگر انتخاب شد اهنگر که این چنین دید فریاد کشید نه این مرد تازه واردباید قربانی شود پس ان جهان گرد بیچاره دستگیر کردن وقتی چنین شدجهان گرد یاد دیو افتاد وازاو کمک خواست دیو هم وارد جسم پسر حاکم شهر فردی عاقل و مهربان بود رفت پس پسر که اکنون دراختیار دیو بودوشروع با فریاد کشیدن وشکستن وزخمی کردن اطرافیان کرد اطرافیان حیرت زده ونگران بود پسر گفت چاره دراین است ان مسافر را ازاد کنید پس چنین کردن وان مسافر جهان گرد ازاد شد دیو به او گفت دیگر دین به تو ندارم سپس ازهم جدا شدن وبه راه خود ادامه دادن
اری ای پادشاه من برخی ازدوستان خیانتکار مثل ان اهنگر هستن برخی تنها یکبار کمک میکنن مثل آن دیو وبرخی دوستان مثل روباه مرغابی است
واین داستان چنین است .
ریس پریان باریختن شیره همین درخت درچشم باعث بازگشت بینایی شاهزاده میشود واما عموی نابکار باکشته شدن همزاد او که یک مار در زیر درخت گزدر ....است باعث میشود عمر عمو خیانت کار به پایان رسد .شاهزاده هم بیناشد و مار را کشت به قصر بازگشت وباعدالت حکمروایی کرد اری برخیرمشاورودوستان چنین اند اما گاهی دوستان عادل نیز هستن مثل مسافر جهان گرد واین داستان این است:
مردی جهان گردی روز درسفر برای رفع تشنگی به چاه رسید چاهی که یک دیو دران اسیر بود وکودکان اطراف چاه بودن که سنگ به داخل چاه می انداختن ودیوفریاد میکشید کمک میخواست مسافر کودکانرا دورکرد ودیو رانجات داد دیو به مسافر گفت برای تشکر از تو هر ارزویی داری بگو تا انجام دهم مسافر گفت نیازی نیست چون برای رضاخدا انجام دادم.ودیو گفت بسیار خوب ولی هر زمان که کمک خواستی اسمم راصدا بزن پس مسافر به راهس ادامهداد تا نرد دوستش اهنگر به شهر برود .به شهر رسید اماان روز رسم شهر براین بود که قربانی کنن وان قربانی را به خدایان دهند وقربانی باید انسان باشد اگر دران ساعت غریبه ی وارد شهر میشد اوراوقربانی میکردن وگرنه قرعه کشی میکردن ویکی از اهالی شهر راقربانی میکردن .ودرآن هنگام کسی متوجه ورود ان مسافر جهان گرد نشد پس قرعه کشی کردن واهنگر انتخاب شد اهنگر که این چنین دید فریاد کشید نه این مرد تازه واردباید قربانی شود پس ان جهان گرد بیچاره دستگیر کردن وقتی چنین شدجهان گرد یاد دیو افتاد وازاو کمک خواست دیو هم وارد جسم پسر حاکم شهر فردی عاقل و مهربان بود رفت پس پسر که اکنون دراختیار دیو بودوشروع با فریاد کشیدن وشکستن وزخمی کردن اطرافیان کرد اطرافیان حیرت زده ونگران بود پسر گفت چاره دراین است ان مسافر را ازاد کنید پس چنین کردن وان مسافر جهان گرد ازاد شد دیو به او گفت دیگر دین به تو ندارم سپس ازهم جدا شدن وبه راه خود ادامه دادن
اری ای پادشاه من برخی ازدوستان خیانتکار مثل ان اهنگر هستن برخی تنها یکبار کمک میکنن مثل آن دیو وبرخی دوستان مثل روباه مرغابی است
واین داستان چنین است .
۲.۳k
۰۷ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.