((ماشقایق های باران خورده ایم))
((ماشقایق های باران خورده ایم))
از تب آلاله ها افسرده ایم
خیس نوریم از تپش با آفتاب
از غم هجر صبا پژمرده ایم
ناتوان و نارس و حسرت کشیم
از تمنای رخی دلمرده ایم
خاطراتی پرهیاهو داشتیم
حسرت سرد زمین را دیده ایم
کاش روزی آبی آبی شویم
لیک اینک چشمه ای خشکیده ایم
کاش می شد حس من ابری شود
یادگاری از عطش دزدیده ایم
صالح از غربت غمش نو می شود
ارث زاری از مغنی برده ایم
از تب آلاله ها افسرده ایم
خیس نوریم از تپش با آفتاب
از غم هجر صبا پژمرده ایم
ناتوان و نارس و حسرت کشیم
از تمنای رخی دلمرده ایم
خاطراتی پرهیاهو داشتیم
حسرت سرد زمین را دیده ایم
کاش روزی آبی آبی شویم
لیک اینک چشمه ای خشکیده ایم
کاش می شد حس من ابری شود
یادگاری از عطش دزدیده ایم
صالح از غربت غمش نو می شود
ارث زاری از مغنی برده ایم
۱.۳k
۲۸ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.