ترانه زندگی
زندگی را به خاطر تشویش و نگرانی ام یادآور شد.
روزهای زندگی ام مثل کابوسی بدون بیداری بودند، غرق در روزمرگی ها بودم و این ترانه تلنگری به روزهای مکرر و بی وقفه ام زد. وقتی از این کابوس بیدار شدم خود را میان گردابی دیدم که من را در خود فرو برده بود و همه چیز عذاب آور و وحشتناک بود.
ترانه لبریز از شادی بود، شادی لحظه هایی که من در اندوه چگونه گذراندن زندگی به سادگی از آن عبور کرده بودم... ترانه می خواند همه چیز تا وقتی زیبا هست که برای زندگی من باشد باید کار کرد برای زندگی و نه زندگی کرد برای کار...
زندگی کردن من و تو فلسفه آفرینش است و نباید آن را فراموش کرد...
ترانه به من آموخت چگونه زندگی کنم و از زندگی کردن لذت ببرم... داشتن همه چیز و همه کس لذت بخش تر از رها کردن همه چیز برای به دست آوردن یک چیز است...
آلاله علیپور
باز نویسنده صادق داروبرد
روزهای زندگی ام مثل کابوسی بدون بیداری بودند، غرق در روزمرگی ها بودم و این ترانه تلنگری به روزهای مکرر و بی وقفه ام زد. وقتی از این کابوس بیدار شدم خود را میان گردابی دیدم که من را در خود فرو برده بود و همه چیز عذاب آور و وحشتناک بود.
ترانه لبریز از شادی بود، شادی لحظه هایی که من در اندوه چگونه گذراندن زندگی به سادگی از آن عبور کرده بودم... ترانه می خواند همه چیز تا وقتی زیبا هست که برای زندگی من باشد باید کار کرد برای زندگی و نه زندگی کرد برای کار...
زندگی کردن من و تو فلسفه آفرینش است و نباید آن را فراموش کرد...
ترانه به من آموخت چگونه زندگی کنم و از زندگی کردن لذت ببرم... داشتن همه چیز و همه کس لذت بخش تر از رها کردن همه چیز برای به دست آوردن یک چیز است...
آلاله علیپور
باز نویسنده صادق داروبرد
۴.۲k
۱۱ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.