محافظ من~ ¹
محافظمن~ ¹
اتویو
با احساس تکون خوردن اتاقم از خواب پریدم
تا به خودم اومدم دیدم اجوما با خنده داره نگاهم میکنه
ات ـ زلزله اومدههه؟؟چرا میخندینن؟؟
اجوما با این جملهی من خندهش بیشتر شد
با عصبانیت ساختگی گفتم
ات ـ یااا اجوماا چیشده به منم بگینن
اجوما ـ مثل یه فیل میخوابی!
ات ـ کجااا منکه انقدر خوابم سبکهه
اجوما ـ اره اره"خنده"
ات ـ راستی اجوما، هنوز بادیگارد پیدا نشد؟؟
اجوما ـ نه عزیزم..
ات ـ باشه..ممنون
از تخت بلند شدم
به حرفهای اجوما فکر کردم، منکه خوابم خیلی سبکه..
رفتم سمت دستشویی و کارامو کردم.
موهامرو یه شونه زدم، لباسهام رو عوض کردم و رفتم پایین
تمام خدمتکارها تا کمر خم شدن، فکر کنم تا الان فهمیدین شغلم چیه، درسته..من یه مافیا هستم..ولی دومین رتبه از بزرگترین مافیا ها..چندروزه تو فکرمه چجوری اون مافیا رو بکشم پایین
تو فکرام غرق بودم که اجوما با کمی داد گفت
اجوما ـ یااا ات حواست کجاست؟؟ بیا بشین غذاتو بخور یه بادیگارد پیدا شده!!
ات ـ جدیی؟ باشهه
غذام رو خیلی زود تموم کردم
با دو رفتم سمت اتاقم و یه لباس مناسب پوشیدم(عکسشو میزارم)
با داد گفتم
ات ـ اجوما کی میاد؟؟؟
اجوما ـ اومدههه
ات ـ شت..اومدمم
جونگکوکویو
منتظر نشسته بودم که با صدای پا سرم رو بالا گرفتم
انگار یه..یه فرشته روبهروم قرار گرفته بود..محو زیباییش شده بودم که شروع کرد به حرف زدن
ات ـ شنیدم برای کار اومدی"سرد"
کوک ـ بله..برای بادیگاردی..
ات ـ خوب باید یه تست بدی، اگه قبول بشی که بادیگاردم میشی اگه نه..خودت باید بدونی"سرددددکلندن"
کوک ـ بله..تست چی هست؟
ات ـ با ¹⁰⁰ نفر میجنگی، اگه همهشونو شکست داری بدون هیچ اسیبی، قبولی"سرد"(کل حرفای ات سرده)
کوک ـ چییی ¹⁰⁰ نفرر؟؟
ات ـ زیاده؟ "پوزخند"
کوک ـ معلومه که نه، خوب کی باید تست بدم؟
ات ـ همین الان!
کوک ـ باشه، فقط من باید گرم کنم
ات ـ باشه، بیا بریم یجارو نشون بدم اونجا گرم کنی، بعد از ⁴⁰ دقیقه وقتت تموم میشه و باید بری برای تست
کوک ـ خوبه..
ـــ
چطوره؟
یه پارت دیگه الان مینویسم🤡🎀
اتویو
با احساس تکون خوردن اتاقم از خواب پریدم
تا به خودم اومدم دیدم اجوما با خنده داره نگاهم میکنه
ات ـ زلزله اومدههه؟؟چرا میخندینن؟؟
اجوما با این جملهی من خندهش بیشتر شد
با عصبانیت ساختگی گفتم
ات ـ یااا اجوماا چیشده به منم بگینن
اجوما ـ مثل یه فیل میخوابی!
ات ـ کجااا منکه انقدر خوابم سبکهه
اجوما ـ اره اره"خنده"
ات ـ راستی اجوما، هنوز بادیگارد پیدا نشد؟؟
اجوما ـ نه عزیزم..
ات ـ باشه..ممنون
از تخت بلند شدم
به حرفهای اجوما فکر کردم، منکه خوابم خیلی سبکه..
رفتم سمت دستشویی و کارامو کردم.
موهامرو یه شونه زدم، لباسهام رو عوض کردم و رفتم پایین
تمام خدمتکارها تا کمر خم شدن، فکر کنم تا الان فهمیدین شغلم چیه، درسته..من یه مافیا هستم..ولی دومین رتبه از بزرگترین مافیا ها..چندروزه تو فکرمه چجوری اون مافیا رو بکشم پایین
تو فکرام غرق بودم که اجوما با کمی داد گفت
اجوما ـ یااا ات حواست کجاست؟؟ بیا بشین غذاتو بخور یه بادیگارد پیدا شده!!
ات ـ جدیی؟ باشهه
غذام رو خیلی زود تموم کردم
با دو رفتم سمت اتاقم و یه لباس مناسب پوشیدم(عکسشو میزارم)
با داد گفتم
ات ـ اجوما کی میاد؟؟؟
اجوما ـ اومدههه
ات ـ شت..اومدمم
جونگکوکویو
منتظر نشسته بودم که با صدای پا سرم رو بالا گرفتم
انگار یه..یه فرشته روبهروم قرار گرفته بود..محو زیباییش شده بودم که شروع کرد به حرف زدن
ات ـ شنیدم برای کار اومدی"سرد"
کوک ـ بله..برای بادیگاردی..
ات ـ خوب باید یه تست بدی، اگه قبول بشی که بادیگاردم میشی اگه نه..خودت باید بدونی"سرددددکلندن"
کوک ـ بله..تست چی هست؟
ات ـ با ¹⁰⁰ نفر میجنگی، اگه همهشونو شکست داری بدون هیچ اسیبی، قبولی"سرد"(کل حرفای ات سرده)
کوک ـ چییی ¹⁰⁰ نفرر؟؟
ات ـ زیاده؟ "پوزخند"
کوک ـ معلومه که نه، خوب کی باید تست بدم؟
ات ـ همین الان!
کوک ـ باشه، فقط من باید گرم کنم
ات ـ باشه، بیا بریم یجارو نشون بدم اونجا گرم کنی، بعد از ⁴⁰ دقیقه وقتت تموم میشه و باید بری برای تست
کوک ـ خوبه..
ـــ
چطوره؟
یه پارت دیگه الان مینویسم🤡🎀
۹.۸k
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.