رویایی که تبدیل به واقعیت شد پارت ۶۱

جونگ کوک شب رو تخت از کنارم تکون نمیخورد کسی صداش میکرد بازم تکون نمیخورد تهیونگ اومد صداش کرد کوک:تهیونگ ولم کن میخوام امشب فقط با عشقم تنها باشم همین تهیونگ:خیله خوب کوک:گائول من:جون دلم کوک:عاشقتم گائول مطمئن باش وقتی برگردم یه دل سیر میبوسمت اون چهار روزم جبران میکنم من:عزیزم میخوای بخوابی کوک:اگه بخوابم صبح پاشم میبینی نیستم من:ولی باید بخوابی یا نه کوک:میخوابم تو فقط تو بغلم باش من:باشه بعد دراز کشیدیم و هنوزم تو بغل هم بودیم ما فقط یه شب باهم بودیم انقدر تو بغل هم آروم شدیم که خوابمون برد
از زبون جونگ کوک
خوابیدم صبح قبل از اینکه گائول بیدار شه پاشدم نمیخواستم برم ولی نمیشد نرم پاشدم یه نامه براش نوشتم و آروم ساکمو جمع کردم بعد رفتم پیش گائول لپشو بوسیدم و رفتم با پسرا رفتیم سمت فرودگاه
از زبون خودم
ساعت ۷ بود از خواب پاشدم دیدم جونگ کوک نیست دیدم کنار تخت یدونه نامه افتاده برداشتم نامرو خوندم و بعد نامرو گذاشتم روی قلبم و بعد خودمو انداختم رو تخت پاشدم رفتم بیرون از اتاق هیچی از گلوم پایین نمیرفت نشستم پای گوشی ولی حوصلم سر رفت گفتم برم بیرون که گوشیم زنگ خورد جونگ کوک بود من:سلام عزیزم کوک:سلام نفسم حتما همین الان بیدار شدی من:نه بابا خیلی وقته رسیدی کوک:آره من:میخواستی لباس گرم برداری میری اونجا یخ نکنی کوک:قربونت برم اتفاقا آوردم من:یخ نکنی سرما بخوری کوک:گائول از الان دلم برات تنگ شد من:منم کوک:گائول من:چیه کوک:برو تو اتاق پاشدم رفتم تو اتاق من:خوب کوک:زیر بالشت من دست بزن برش دار یعنی برش داشتم یدونه قلب قرمز خوشگل اونجا بود من:واییی چه قشنگه کوک:اینو گذاشتم که هر وقت دلت تنگ شد اینو با خودت داشته باشی من:خیلی قشنگه کوک:گائول من:جونم کوک:اینجا بدون تو اصلا راحت نیستم من:جونگ کوک تو فقط به اجرات فکر کن کوک:یعنی به تو فکر نکنم من:زیاد فکر نکن بخاطر اجرات میگم که مثل همیشه عالی باشه کوک:وایی گائول من باید برم صدام کردن من:برو کوک:دوست دارم من:منم دوست دارم یهو صدا ماچ اومد کوک:اینم بوس اونور تلفنی ولی اینو قبول ندارم من:😂خیله خوب برو دیگه کوک:باشه کوک:سه بار بگو عاشقتم من:عاشقتم عاشقتم عاشقتم کوک:فدات شم خداحافظ مراقب خودت باش از در خونه بیرون نمیریا من:باشه کوک:خداحافظ من:خداحافظ کوک:ولی ول کنت نیستما همینجوری بهت زنگ میزنم من:زنگ بزن راحت باش😊 کوک:من رفتم من:برو قطع کردم و یکم حالم اومد سرجاش
از زبون جونگ کوک
سه روز بعد رفتیم برا کنسرت دو روز قبلشم تمرین کردیم من همینجوری به گائول زنگ میزدم روز سوم شد و کنسرت اون روز بود رفتیم با پسرا پشت صحنه خیلی دوست داشتم گائول اونجا بود و منو میکاپ میکرد