عاشقانه
شاه شطرنج منی ، با رخ ماهت چکنم؟
با سپید دل و چشمان سیاهت ، چکنم؟
تا ابد در دلی و گاه به گاهی دیــده
این هـمه زیر و بم گاه به گاهت چکـنم؟
سپه حسن تو از تاب غزل بیرون است
من وامانده به اوصاف سپاهت چکنم؟
عالمی خاطر چشمان تو را می خـواهند
من و یک عالمه خاطره خواهت چکنم؟
بزم خورشیدی و دل طاقت دیدارت نیست
درشبم با طپش صبح پـگاهت چه کنم؟
یوسفم تشنه و صحرا همه گرگ آلوده است
گر پناهم نـشود گـوشه ی چاهت چکنم؟
روزها رفته و در فاصله هایت سالی است
وای با روز و شب وهفـته و ماهت چه کنم؟
چهره ی ماه تو تا جلوه گر برکه ی ماست
در مـدار تو بیایم سر راهت چه کنم؟
با سپید دل و چشمان سیاهت ، چکنم؟
تا ابد در دلی و گاه به گاهی دیــده
این هـمه زیر و بم گاه به گاهت چکـنم؟
سپه حسن تو از تاب غزل بیرون است
من وامانده به اوصاف سپاهت چکنم؟
عالمی خاطر چشمان تو را می خـواهند
من و یک عالمه خاطره خواهت چکنم؟
بزم خورشیدی و دل طاقت دیدارت نیست
درشبم با طپش صبح پـگاهت چه کنم؟
یوسفم تشنه و صحرا همه گرگ آلوده است
گر پناهم نـشود گـوشه ی چاهت چکنم؟
روزها رفته و در فاصله هایت سالی است
وای با روز و شب وهفـته و ماهت چه کنم؟
چهره ی ماه تو تا جلوه گر برکه ی ماست
در مـدار تو بیایم سر راهت چه کنم؟
۸.۰k
۲۶ دی ۱۴۰۱