محافظ من~ ¹⁸
محافظمن~ ¹⁸
"²ساعتبعد"
الان دو ساعته چانیولم داخل اون اتاقه..
بلاخره دکتر اومد بیرون، سمتش هجوم اوردم
ات. چیشد؟؟ بگو حالش خوبه وگرنه اینجارو رو سرت خراب میکنم"جدی، گریه"
دکتر. متاسفـ..
ات. دروغ نگووووو"داد"
ات. چانیول من زندستتتتتتت اون زندسسسس(مادرش زندسسسسس🤣)
دکتر. اروم باشین..
ات. چطور اروم باشمممم؟؟ همه کسم از پیشم رفتتت چطوری اروم باشممممم؟ "عربده، گریه"
"پایانفلشبک"
با یادآوری خاطرات، قطره اشکی روی گونم غلتید..
چطور میتونم فراموشش کنم؟ وقتی کسی که همه کسم بود، بخاطر من مرد؟
گوشیم رو برداشتم و رفتم داخل گالریم، با دیدن عکس چانیول هق هقام بلند شد..
من..من مطمئنم چانیول زندس..مطمئنم،اون قوی تر از این حرفاس..
رفتم داخل پیویش..
کار هرشبم شده پیام دادن بهش..
با اینکه نمیخونه، ولی مطمئنم زندس..
هر کلمهای که مینوشتم، دونه دونه اشکهام سُر میخوردن..
پیام:
من..در فراغ تو به سر میبرم
اما تو حتی به من اهمیتی نمیدی..
چیکار کردم که از چشمت افتادم پروانه من؟
زمین و زمان رو به هم میزنم تا دوباره برق چشماتو ببینم
خنده هاتو بپرستم..
صورتتو ببوسم..
حرفاتو اویزه گوشم کنم
با صدات به دنیایی دور از دنیای حال برم
پروانه من..قلبمو با بال های نازکت ، نبر، رویای از دست رفتهی من..مرا ترک نکن..
چند دقیقه منتظر بودم جوابمو بده..
هیچ خبری نبود..از شدت ناامیدی گوشیمو کوبوندم توی دیوار و جیغ بلندی کشیدم..
کوکویو
با شنیدن جیغ ات، با تهیونگ به سرعت رفتیم توی اتاق ات..
تابهحال اینطوری ندیده بودمش..
دفعه اولیه گریه کردنشو میبینم..
ــ
وای امروز چندمه یه هفته دیگه موقش شده(کصخل نبودیم که شدیم)
"²ساعتبعد"
الان دو ساعته چانیولم داخل اون اتاقه..
بلاخره دکتر اومد بیرون، سمتش هجوم اوردم
ات. چیشد؟؟ بگو حالش خوبه وگرنه اینجارو رو سرت خراب میکنم"جدی، گریه"
دکتر. متاسفـ..
ات. دروغ نگووووو"داد"
ات. چانیول من زندستتتتتتت اون زندسسسس(مادرش زندسسسسس🤣)
دکتر. اروم باشین..
ات. چطور اروم باشمممم؟؟ همه کسم از پیشم رفتتت چطوری اروم باشممممم؟ "عربده، گریه"
"پایانفلشبک"
با یادآوری خاطرات، قطره اشکی روی گونم غلتید..
چطور میتونم فراموشش کنم؟ وقتی کسی که همه کسم بود، بخاطر من مرد؟
گوشیم رو برداشتم و رفتم داخل گالریم، با دیدن عکس چانیول هق هقام بلند شد..
من..من مطمئنم چانیول زندس..مطمئنم،اون قوی تر از این حرفاس..
رفتم داخل پیویش..
کار هرشبم شده پیام دادن بهش..
با اینکه نمیخونه، ولی مطمئنم زندس..
هر کلمهای که مینوشتم، دونه دونه اشکهام سُر میخوردن..
پیام:
من..در فراغ تو به سر میبرم
اما تو حتی به من اهمیتی نمیدی..
چیکار کردم که از چشمت افتادم پروانه من؟
زمین و زمان رو به هم میزنم تا دوباره برق چشماتو ببینم
خنده هاتو بپرستم..
صورتتو ببوسم..
حرفاتو اویزه گوشم کنم
با صدات به دنیایی دور از دنیای حال برم
پروانه من..قلبمو با بال های نازکت ، نبر، رویای از دست رفتهی من..مرا ترک نکن..
چند دقیقه منتظر بودم جوابمو بده..
هیچ خبری نبود..از شدت ناامیدی گوشیمو کوبوندم توی دیوار و جیغ بلندی کشیدم..
کوکویو
با شنیدن جیغ ات، با تهیونگ به سرعت رفتیم توی اتاق ات..
تابهحال اینطوری ندیده بودمش..
دفعه اولیه گریه کردنشو میبینم..
ــ
وای امروز چندمه یه هفته دیگه موقش شده(کصخل نبودیم که شدیم)
۴۶۹
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.