پارت 16 فصل 2 منه گناهکار
پارت 16 فصل 2 منه گناهکار
شوگا : نمیشه
ا/ت : من میرم
شوگا : گفتم نمیشه
ا/ت : پس مجبورم کردی
شوگا : چی
سریع فرار کرد مثل موش میمونه دوییدم دنبالش ولی مکه بهش میرسیدم یهو از دیوار رفت بالا و وایساد روی دیوار
با بهت بهش نگاه میکردم
شوگا : بیا پایین ببینم الان میوفتی یه بلایی سرت میاد
ا/ت : نترس بابا هیچی نمیشه
شوگا : با تو بودم بیا پایین
ا/ت : نه خودت خواستی
از اونور پرید پایین این میخوره به کوچه بغلی خیلی دوره داد زدم
شوگا : دارم برات
از اون طرف صداش اومد
ا/ت : باشه
دختره ی لجباز بهش خندیدم و رفتم داخل آجوما وایساده بود
آجوما : پسرم اومدید یکی زنگ زده باهات کار داره
شوگا : کیه؟
آجوما : نمیدونم پسرم گفت بگم خودتون میشناسید
شوگا : باشه آجوما مواظب باش ا/ت از تلفنی که تازه گزاشتیم توی اتاق آخر راهرو خبر دار نشه
آجوما : باشه حواسم هست پسرم
شوگا : ممنون
رفتم سمت تلفن و برش داشتم
شوگا : بله
جیمز : سلام
شوگا : شما؟
جیمز : من جیمزم
شوگا : آهان تویی چرا زنگ زدی
جیمز : میخواستم بگم میتونیم با هم حرف بزنیم؟
شوگا : چرا اونوقت؟
جیمز : میخوام باهات حرف بزنم
شوگا : راجب چی
جیمز : خودت میفهمی
شوگا : از کجا بدونم تله نیست؟
جیمز : اینکارو نمیکنم چون تو هم میتونی منو لو بدی
شوگا : کجا بیام؟
جیمز : فردا ساعت 9 شب آدرس برات میفرستم
شوگا : باشه
جیمز : خداحافظ
شوگا : خداحافظ
گوشی رو قط کردم یعنی با من چیکار داشت ولش کن رفتم پایین پیش آجوما ببینم چیکارا میکنه
ا/ت ویو
بلاخره از اون خونه اومدم بیرون خیلی حوصله سر بر بود به سمت همون جنگل قبلی حرکت کردم
.......
طول کشید تا برسم ولی اشکال نداره جنگل قشنگی بود رفتم داخل جنگل صدای پرنده ها میومد خیلی قشنگ بود سایه برگ درختا برکه ای که یه گوشه از جنگل بود اینا خیلی قشنگ بودن داشتم میرفتم جلوتر که یه چیزی رو دیدم سفید و کوچولو بود کنار به درخت بود رفتم جلوتر خرگوش بود چقدر خوشگل بود رفتم سمتش ترسیده بود خواستم بهش دست بزنم که صدای خورد شدن برگا اومد رومو کردم اونطرف یه گربه شکاری بود فکر کنم میخواست اینو بگیره به دورو بر نگاه کردم یه چوب کلفت اونجا بود برش داشتم و گرفتم سمتش داشت میومد جلوتر چوبو جلوتر گرفتم و تکون دادم جوری که ترسید ولی نمیرفت لعنتی یدونه با چوب زدم بهش که فرار کرد برگشتم سمت خرگوش همونجا اون گوشه خودشو جا کرده بود رفتم سمتش و خواستم بغلش کنم یکم ترسید و دستمو خراش انداخت ولی من بازم خواستم بغلش کنم و موفق شدم خیلی نرم و کوچولو بود سرشو نوازش کردم خیلی خوشگل بود برش داشتم
شوگا ویو
آجوما : پسرم برو بیرون
شوگا : ها آجوما نمیخوام میخوام اینجا باشم چی میشه
آجوما : از اون طرف ا/ت از این طرف تو ولم کنین دیگه همش به من چسبیدید
شوگا : نه بزار اینجا میشینم کاریت ندارم
آجوما : اوففف بشین ولی اگه اذیت کنی من میدونم با تو
بهش خندیدم
شوگا : باشه باشه
نشستم روی صندلی
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
شوگا : نمیشه
ا/ت : من میرم
شوگا : گفتم نمیشه
ا/ت : پس مجبورم کردی
شوگا : چی
سریع فرار کرد مثل موش میمونه دوییدم دنبالش ولی مکه بهش میرسیدم یهو از دیوار رفت بالا و وایساد روی دیوار
با بهت بهش نگاه میکردم
شوگا : بیا پایین ببینم الان میوفتی یه بلایی سرت میاد
ا/ت : نترس بابا هیچی نمیشه
شوگا : با تو بودم بیا پایین
ا/ت : نه خودت خواستی
از اونور پرید پایین این میخوره به کوچه بغلی خیلی دوره داد زدم
شوگا : دارم برات
از اون طرف صداش اومد
ا/ت : باشه
دختره ی لجباز بهش خندیدم و رفتم داخل آجوما وایساده بود
آجوما : پسرم اومدید یکی زنگ زده باهات کار داره
شوگا : کیه؟
آجوما : نمیدونم پسرم گفت بگم خودتون میشناسید
شوگا : باشه آجوما مواظب باش ا/ت از تلفنی که تازه گزاشتیم توی اتاق آخر راهرو خبر دار نشه
آجوما : باشه حواسم هست پسرم
شوگا : ممنون
رفتم سمت تلفن و برش داشتم
شوگا : بله
جیمز : سلام
شوگا : شما؟
جیمز : من جیمزم
شوگا : آهان تویی چرا زنگ زدی
جیمز : میخواستم بگم میتونیم با هم حرف بزنیم؟
شوگا : چرا اونوقت؟
جیمز : میخوام باهات حرف بزنم
شوگا : راجب چی
جیمز : خودت میفهمی
شوگا : از کجا بدونم تله نیست؟
جیمز : اینکارو نمیکنم چون تو هم میتونی منو لو بدی
شوگا : کجا بیام؟
جیمز : فردا ساعت 9 شب آدرس برات میفرستم
شوگا : باشه
جیمز : خداحافظ
شوگا : خداحافظ
گوشی رو قط کردم یعنی با من چیکار داشت ولش کن رفتم پایین پیش آجوما ببینم چیکارا میکنه
ا/ت ویو
بلاخره از اون خونه اومدم بیرون خیلی حوصله سر بر بود به سمت همون جنگل قبلی حرکت کردم
.......
طول کشید تا برسم ولی اشکال نداره جنگل قشنگی بود رفتم داخل جنگل صدای پرنده ها میومد خیلی قشنگ بود سایه برگ درختا برکه ای که یه گوشه از جنگل بود اینا خیلی قشنگ بودن داشتم میرفتم جلوتر که یه چیزی رو دیدم سفید و کوچولو بود کنار به درخت بود رفتم جلوتر خرگوش بود چقدر خوشگل بود رفتم سمتش ترسیده بود خواستم بهش دست بزنم که صدای خورد شدن برگا اومد رومو کردم اونطرف یه گربه شکاری بود فکر کنم میخواست اینو بگیره به دورو بر نگاه کردم یه چوب کلفت اونجا بود برش داشتم و گرفتم سمتش داشت میومد جلوتر چوبو جلوتر گرفتم و تکون دادم جوری که ترسید ولی نمیرفت لعنتی یدونه با چوب زدم بهش که فرار کرد برگشتم سمت خرگوش همونجا اون گوشه خودشو جا کرده بود رفتم سمتش و خواستم بغلش کنم یکم ترسید و دستمو خراش انداخت ولی من بازم خواستم بغلش کنم و موفق شدم خیلی نرم و کوچولو بود سرشو نوازش کردم خیلی خوشگل بود برش داشتم
شوگا ویو
آجوما : پسرم برو بیرون
شوگا : ها آجوما نمیخوام میخوام اینجا باشم چی میشه
آجوما : از اون طرف ا/ت از این طرف تو ولم کنین دیگه همش به من چسبیدید
شوگا : نه بزار اینجا میشینم کاریت ندارم
آجوما : اوففف بشین ولی اگه اذیت کنی من میدونم با تو
بهش خندیدم
شوگا : باشه باشه
نشستم روی صندلی
امیدوارم خوشتون بیاد 🤍☁
خوشحال میشم لایک کنید و کامنت بزارید 🫂☁
درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)🤍☁
۳۶.۳k
۲۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.