از طرف ناراحتی و تنهایی!
با خشم از طرف تنهایی میام!من سال ها تنها موندم خیلی قصه دارم اما واسه کی واسه کسی که نمیشنوه ؟
حالا من میرم تو شخصت ینفر خودمو نشون میدم ولی بس نیست؟! اون تنهاست درد داره غم داره ولی گل های دشت خونین میرقصن برای اون اونگه شبا میره بیرون از غم هاش شب ها اون رو میفهمند ولی روز ها شاید کمی خوشحال بشه من خستم از این شخصیت من انقدر درد کشیدم که گریه میکنن این دیوارا به حالم حالا باز من کلی قصه دارم برات!،
حالا من میرم تو شخصت ینفر خودمو نشون میدم ولی بس نیست؟! اون تنهاست درد داره غم داره ولی گل های دشت خونین میرقصن برای اون اونگه شبا میره بیرون از غم هاش شب ها اون رو میفهمند ولی روز ها شاید کمی خوشحال بشه من خستم از این شخصیت من انقدر درد کشیدم که گریه میکنن این دیوارا به حالم حالا باز من کلی قصه دارم برات!،
۲.۶k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳