عاشقانه
پرس شرح دلم را ز اشکِ پنهانی
گرفته حالِ مرا بغض و دردِ طغیانی
درانتظار نگاهت شدم اسیرِ سکوت
نشسته ام ز چه رو با دو چشم بارانی
بیا که شعر سرایم دمی برایت ، یار
برای دفترِ شعرم هنوز هم ، آنی
اگرچه نبضِ دلم چون کویر سوزان است
میانِ بیت و غزل واژه ام نمایانی
صدای حنجره بی تو چقدر غمگین است
بیا که همدمِ این عاشقِ پریشانی
شدم محاصره در جنگِ عقل و احساسم
دل مرا نکشان هی به سمت ویرانی
نوازشی بکن آخر نگاهِ سرد مرا
که نیست حال بدم را طبیب و درمانی
گرفته حالِ مرا بغض و دردِ طغیانی
درانتظار نگاهت شدم اسیرِ سکوت
نشسته ام ز چه رو با دو چشم بارانی
بیا که شعر سرایم دمی برایت ، یار
برای دفترِ شعرم هنوز هم ، آنی
اگرچه نبضِ دلم چون کویر سوزان است
میانِ بیت و غزل واژه ام نمایانی
صدای حنجره بی تو چقدر غمگین است
بیا که همدمِ این عاشقِ پریشانی
شدم محاصره در جنگِ عقل و احساسم
دل مرا نکشان هی به سمت ویرانی
نوازشی بکن آخر نگاهِ سرد مرا
که نیست حال بدم را طبیب و درمانی
۴.۷k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲