حوس عشق پارت ۲۱
کوک:و منم نمیزارم کاری کنه کلا خیالم راحت شد تهیونگ:خیالتم راحت باشه ما هستیم من:باشه بعد رفتیم نشستیم رو مبل جونگ کوکم اومد کنارم نشست گوشیمو گرفتم دستم دوباره گوشیم زنگ خورد من:نه جونگ کوک این دیگه کار خودمه و باز هم اون رفتم تو اتاق گوشیو جواب دادم من:دست بردار نیستی نه دامیونگ:نه تازه شروع شده عزیزکم من پیدات کردم من:گوه نخور من عزیزک تو نیستم دیگه صدام رفت بالا عصبیم بودم از یه طرفم پیدام کرده بود و دوباره ترس همه جامو فرا گرفت انقدر دیگه رفته بود رو اعصابم صدا دادم رفته بود بالا بعد گوشیمو پرت کردم تو دیوار بعد جونگ کوک اومد تو اتاق کوک:میرا حالت خوبه چی بهت گفت باز تهدیدت کرد نخواستم بهش بگم پیدا کرده فقط گفتم آره من:میگه نمی تونی از دستم در بری گفت اول تو رو میکشه بعد منو به دست میاره کوک:در یک کلام اون عوضی کونی گوه خورده همچین حرفی به تو زده بعدشم اون کاری نمی تونه با من بکنه بعد یه نگاه به گوشیم کرد خورد شده بود من:اونجوری نگام نکن عصبی شدم این اومد دستم پرتش کردم بعد رفت گوشیمو از رو زمین برداشت کوک:هوم ولی نمی تونه پیدات کنه یا بهت زنگ بزنه
به جونگ کوک نگفتم پیدام کرده اونم فکر میکرد خیال هردومون راحت شد اما اینجوری نبود بعد شب شد ولی میترسیدم بجاش به تهیونگ گفتم رفتم تو اتاق تهیونگ جونگ کوکم رفته بود حموم من:تهیونگ تهیونگ:آه میرا بیا تو من:مزاحم که نیستم تهیونگ:نه بیا تو بعد رفتم تو من:تهیونگ اومدم یه چیزی بگم تهیونگ:بگو من:به جونگ کوکم نگفتم و اومدم به تو بگم اون پسره که دنبالمه تهیونگ:خوب من:پیدام کرده تهیونگ:چی یعنی میدونی تو کجایی من:آره میدونی من اینجام میگه میخواد بیاد دنبالم تهیونگ چیکار کنم تهیونگ:ما نمیزاریم اون نمیدونه که تو چند نفر پشتتن و نمیزارن اون فکر میکنه تو تنهایی من:ولی میدونه جونگ کوک باهامه و الان من میترسم تهدید میکنه تهیونگ:چی میگه بگو چی میگه من:میگه منو پیدا کرده میاد دنبالم اول جونگ کوک و میکشه بعد منو مال خودش میکنه تهیونگ چیکار کنم نمیخوام جونگ کوک و از دست بدم چیکار کنم تهیونگ:نگران نباش همچین اتفاقی نمیوفته ما هستیم جونگ کوکم طوریش نمیشه من:اگر ولش کنم بعد دستشو گذاشت رو لبم تهیونگ:هیششش تو نباید همچین کاری کنی من جونگ کوک و میشناسم نمی تونه یه روز دووم بیاره میرا به سرت نزنه بخوای از جونگ کوک جدا شی و بری یه کشور دیگه جونگ کوک نمی تونه اون یه روز بدون تو دووم نمیاره بعد تو میگی ازش جدا شی من:خوب تو میگی من چیکار کنم تهیونگ:ببین هرکاری میکنی بکن ولی از جونگ کوک جدا نشو این جدایی حتی میتونه جونگ کوک و بکشه میفهمی من:الان هیچ فکری به ذهنم نمیرسه تهیونگ:میرا الان دارم بهت میگم میخوای جونگ کوک داغون شه
به جونگ کوک نگفتم پیدام کرده اونم فکر میکرد خیال هردومون راحت شد اما اینجوری نبود بعد شب شد ولی میترسیدم بجاش به تهیونگ گفتم رفتم تو اتاق تهیونگ جونگ کوکم رفته بود حموم من:تهیونگ تهیونگ:آه میرا بیا تو من:مزاحم که نیستم تهیونگ:نه بیا تو بعد رفتم تو من:تهیونگ اومدم یه چیزی بگم تهیونگ:بگو من:به جونگ کوکم نگفتم و اومدم به تو بگم اون پسره که دنبالمه تهیونگ:خوب من:پیدام کرده تهیونگ:چی یعنی میدونی تو کجایی من:آره میدونی من اینجام میگه میخواد بیاد دنبالم تهیونگ چیکار کنم تهیونگ:ما نمیزاریم اون نمیدونه که تو چند نفر پشتتن و نمیزارن اون فکر میکنه تو تنهایی من:ولی میدونه جونگ کوک باهامه و الان من میترسم تهدید میکنه تهیونگ:چی میگه بگو چی میگه من:میگه منو پیدا کرده میاد دنبالم اول جونگ کوک و میکشه بعد منو مال خودش میکنه تهیونگ چیکار کنم نمیخوام جونگ کوک و از دست بدم چیکار کنم تهیونگ:نگران نباش همچین اتفاقی نمیوفته ما هستیم جونگ کوکم طوریش نمیشه من:اگر ولش کنم بعد دستشو گذاشت رو لبم تهیونگ:هیششش تو نباید همچین کاری کنی من جونگ کوک و میشناسم نمی تونه یه روز دووم بیاره میرا به سرت نزنه بخوای از جونگ کوک جدا شی و بری یه کشور دیگه جونگ کوک نمی تونه اون یه روز بدون تو دووم نمیاره بعد تو میگی ازش جدا شی من:خوب تو میگی من چیکار کنم تهیونگ:ببین هرکاری میکنی بکن ولی از جونگ کوک جدا نشو این جدایی حتی میتونه جونگ کوک و بکشه میفهمی من:الان هیچ فکری به ذهنم نمیرسه تهیونگ:میرا الان دارم بهت میگم میخوای جونگ کوک داغون شه
۸۲.۸k
۱۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.