ما درد را مینوشیم حسرت را باذره ذرۀ جانمان حس می کنیم تن پوشمان وهم است ,روزهامان لحظه لحظه جلوۀ سراب دارد! ماه شبهامان رنگ خون ,از آسمانمان گریه می بارد ما خود دردیم ما خود از این زندگی سردیم ای زمین تو دیگر چرا؟ تو دیگر چرا؟
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.