پارت ۷۳
پارت ۷۳
آرام: نیما من نمیتونم ازت جدا شمم.
نیما: منم نمیتونم ازت جداشم
آخه جرا باید آیت طوری میشد
آرام: خیلی دوست دارم
منو هیچوقت یادت نره
نیما میخام واسه آخرین بار بغلت کنم بعد بمیرم
نیما : نه نهه نمیتونم دوریتو تحمل کنم
منم میخام باهات بیام
منم با خودت ببر تورو خدا
آرام من بدون تو میمیرم
آرام: خداحافظ
..
آرام: از خواب پریدم
این چه خوابی بود دیدم وااییی
هیی خیره
پاشدم صورتمو شستم
رفتم از اتاقم بیرون
مامانم نشسته بود فیلم میدید
رفتم نشستم پیشش
ویدا : صب بخیر
آرام: صب توام بخیر
ویدا : فداتشم چرا رنگت پریده
آرام: نمیدونم مامان
اون از اتفاق دیشب
خودمم دیشب خواب بدی دیدم
اصن اعصابم خورده
ویدا: چه خواب دیدی؟
آرام: ولش خواب بد و تعریف نکنی بهتره
ویدا : خب می اوقات و تلخ نکن نفس مامان
پاشو بریم میز صبحونه رو بچینیم
.
آرام: نیما من نمیتونم ازت جدا شمم.
نیما: منم نمیتونم ازت جداشم
آخه جرا باید آیت طوری میشد
آرام: خیلی دوست دارم
منو هیچوقت یادت نره
نیما میخام واسه آخرین بار بغلت کنم بعد بمیرم
نیما : نه نهه نمیتونم دوریتو تحمل کنم
منم میخام باهات بیام
منم با خودت ببر تورو خدا
آرام من بدون تو میمیرم
آرام: خداحافظ
..
آرام: از خواب پریدم
این چه خوابی بود دیدم وااییی
هیی خیره
پاشدم صورتمو شستم
رفتم از اتاقم بیرون
مامانم نشسته بود فیلم میدید
رفتم نشستم پیشش
ویدا : صب بخیر
آرام: صب توام بخیر
ویدا : فداتشم چرا رنگت پریده
آرام: نمیدونم مامان
اون از اتفاق دیشب
خودمم دیشب خواب بدی دیدم
اصن اعصابم خورده
ویدا: چه خواب دیدی؟
آرام: ولش خواب بد و تعریف نکنی بهتره
ویدا : خب می اوقات و تلخ نکن نفس مامان
پاشو بریم میز صبحونه رو بچینیم
.
۶۸
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.