رمان دنیای دروغین پارت شانزدهم
کنار تخت یک میز تحریر کوچک از چوب بلوط تیره قرار داشت و صندلی سیاهی هم پشتش بود. روی میز ، یک دفتر یادداشت ، ظرفی استوانه ای شکل که داخلش یک خودکار و یک مداد بود. کنار دفتر هم یک تلفن قدیمی بود. آلیس ، کیارو را تنها گذاشت تا با خانه جدیدش آشنا شود . نائومی را به واحد رو به رویی برد تا محل زندگی او را نشانش دهد. آنجا نیز دقیقا مثل واحد قبلی بود. با این تفاوت که در اتاق خواب نائومی ، اکثر وسایل سفید بودند. تخت سفید یک دست و ساده بود. ملافه ها و بالش ها و همگی سفید بودند و پتوی کشمیری سفید شیری هم روی تخت کشیده شده بود. کنار تخت یک دراور سفید با پنج کشو بود که رویش یک ساعت برنجی قدیمی و یک گلدان سفید پر از رزهای مصنوعی سفید رنگ قرار داشت. کف زمین ، فرش کوچک سفیدی با طرح های هندسی و درهم پیچیده سیاه پهن شده بود. بالای تخت ، دو تابلوی قاب گرفته شده از گیاهان خشک شده آویزان بود. آلیس گفت:«بهتره بعدا اینا رو برداری. خوب نیس بالای سر آدم تابلو آویزون باشه.»
دوتا واحد با راهرویی باریک از هم جدا می شدند. از دیوار راهرو ، گلدان های سفالی کوچکی آویخته شده بودند که گیاهان درونشان مانند باغچه بیرون از ساختمان خشکیده بود. یک طرف راهرو ، به راه پله باریک دیگری می رسید که به در پشتی راه داشت. طرف دیگرش ایوان و نرده هایی آهنی بود. به یکی از دیوار ها ، پوستری کاغذی چسبانده شده بود که در آن تاریکی طرحش قابل دیدن نبود. راهرو ، مهتابی و چراغ های سقفی داشت ، ظاهراً همه آنها سوخته بودند.کیارو صدای آلیس را می شنید که در اطراف خانه راه می رفت و قسمت های مختلف را نشان می داد.
دوتا واحد با راهرویی باریک از هم جدا می شدند. از دیوار راهرو ، گلدان های سفالی کوچکی آویخته شده بودند که گیاهان درونشان مانند باغچه بیرون از ساختمان خشکیده بود. یک طرف راهرو ، به راه پله باریک دیگری می رسید که به در پشتی راه داشت. طرف دیگرش ایوان و نرده هایی آهنی بود. به یکی از دیوار ها ، پوستری کاغذی چسبانده شده بود که در آن تاریکی طرحش قابل دیدن نبود. راهرو ، مهتابی و چراغ های سقفی داشت ، ظاهراً همه آنها سوخته بودند.کیارو صدای آلیس را می شنید که در اطراف خانه راه می رفت و قسمت های مختلف را نشان می داد.
۳.۶k
۱۴ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.