میگن گاهی نمیشه دست از دوست داشتن کسی برداشت حتی وقتی ازش
میگن گاهی نمیشه دست از دوست داشتن کسی برداشت حتی وقتی ازش دلخوری
شنیدم میگن وقتی زمستون میاد بهتره کلاه بزاری سر خاطراتی که یخ زدن یا دستادت رو هم بزاری توی جیبت
درست لحظه ای که توی اون سرما احتیاج به دوتا دست گرم داشتی اینطوری شاید یادت بیاد لحظه ای که دستات مهمون جیبات بودن
بعضی وقت ها اتفاق های خوب انقدر دیر می افتن که بایدنگاه به آسمون کرد و گفت :وقتش گذشته مال خودت
اما من از زلون دوست خوبم (علی یگانه ) میخوام یه داستانی رو تعریف بکنم
علی میگه :
من در کنار یک زنی زندگی میکنم ,زنی که اسمش توی شناسنامه من ثبت شده و همسر من محسوب میشه
زنی که شاید مرد رویاهاش باشم اما اون هیچ وقت زن رویاهای من نبود چون رویایی ترین کسی که میخواستم تو بودی
شب ها ,شب ها جسمم کنار اون میخوابه اما افکارم کنار توئه بعد از سال ها من مردی ام که از عذاب وجدان داره میمیره
مردی که به تو فکر میکنه اما کنار یه زن دیگه هست ,مردی که به دوست داشتن های زنی دیگه پاسخ مثبت میده اما نه از ته دل
بعد از سال ها وقتی همه خوابیدن یواشکی میرم توی آشپز خونه و یه نخ سیگار روشن میکنم توی اون نور کم سوی چراغ خواب به تو فکر میکنم و سیگار مو کام عمیق میگیرم
و به این فکر میکنم که زندگیم چجور میشد اگه تو همسرم بودی درحالی که دارم تو فکرت غرق میشم سیگارم رو به اتمامه و من با عذاب و دلی پر از غم باید برم و کنار زنی بخوابم که همیشه آرزو میکنم تو جای اون بودی
سال ها بعد تو در کنار کسی هستی که دوسش داری من در کنار کسی که فقط به تو هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
و بعد از چند سال گذروندن حالا من مردی هستم با موهای سپید و چهره ای خسته
مردی که خیلی ها میشناسنش اما او با هیچ کس جز یاد تو آشنا نیست
شنیدم میگن وقتی زمستون میاد بهتره کلاه بزاری سر خاطراتی که یخ زدن یا دستادت رو هم بزاری توی جیبت
درست لحظه ای که توی اون سرما احتیاج به دوتا دست گرم داشتی اینطوری شاید یادت بیاد لحظه ای که دستات مهمون جیبات بودن
بعضی وقت ها اتفاق های خوب انقدر دیر می افتن که بایدنگاه به آسمون کرد و گفت :وقتش گذشته مال خودت
اما من از زلون دوست خوبم (علی یگانه ) میخوام یه داستانی رو تعریف بکنم
علی میگه :
من در کنار یک زنی زندگی میکنم ,زنی که اسمش توی شناسنامه من ثبت شده و همسر من محسوب میشه
زنی که شاید مرد رویاهاش باشم اما اون هیچ وقت زن رویاهای من نبود چون رویایی ترین کسی که میخواستم تو بودی
شب ها ,شب ها جسمم کنار اون میخوابه اما افکارم کنار توئه بعد از سال ها من مردی ام که از عذاب وجدان داره میمیره
مردی که به تو فکر میکنه اما کنار یه زن دیگه هست ,مردی که به دوست داشتن های زنی دیگه پاسخ مثبت میده اما نه از ته دل
بعد از سال ها وقتی همه خوابیدن یواشکی میرم توی آشپز خونه و یه نخ سیگار روشن میکنم توی اون نور کم سوی چراغ خواب به تو فکر میکنم و سیگار مو کام عمیق میگیرم
و به این فکر میکنم که زندگیم چجور میشد اگه تو همسرم بودی درحالی که دارم تو فکرت غرق میشم سیگارم رو به اتمامه و من با عذاب و دلی پر از غم باید برم و کنار زنی بخوابم که همیشه آرزو میکنم تو جای اون بودی
سال ها بعد تو در کنار کسی هستی که دوسش داری من در کنار کسی که فقط به تو هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
و بعد از چند سال گذروندن حالا من مردی هستم با موهای سپید و چهره ای خسته
مردی که خیلی ها میشناسنش اما او با هیچ کس جز یاد تو آشنا نیست
۶.۲k
۱۰ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.