IN MY MIND❤️🔥
IN MY MIND❤️🔥
PART||۱۱
آلیس پشت سر اون دختر سریع راه می رفت....دختر هر لحظه بر می گشت و به اطرافش نگاه میکرد....فقط اون دونفر در راه رو بودن....صدای پایی آلیس شنید...برگشت و سه تا پسر رو دید....
آلیس:تو اونا رو می شناسی؟
دختره:نه....ولی فکر کنم یکی شون پسر مدیر مدرسه هست...اون وسطیه....
آلیس:آهان...حتمی کار داشته اومده...
به در اتاق رسیدن.....آلیس درو باز کرد و با ....
آیلو:سلام. از دیدنت خوشحالم(لبخند)
آلیس:تهیونگ کجاست؟
آیلو:اسم اون فرشته رو به دهنت نیار....
آلیس:فرشته کجاست؟ (نیشخند)سریع ضبط کنیم من برم.....
آیلو:زیاد تند نرو باهات کار دارم....جک بیا اینم چیزی که خواستی(داد)
جک و دوتا پسر دیگه وارد اتاق شدن.....با دیدن آلیس نیش خندی زد.....
جک:خوب ممنونم ....حالا برو گمشو بیرون...
آیلو:کسی هم نخواست اینجا بمونه.....ولی از پشت در می خوام صدای کمک خواستن شو بشنوم.......(خنده)
آیلو رفت بیرون.....جک رو به روی آلیس ایستاد....آلیس دست به سینه شد و طلبکارانه گفت...
آلیس:شما دقیقا اینجا چی کار می کنید؟
جک:ما؟به نظرت اینا به من می خورن؟
آلیس:نمی دونم...آهان یادم اومد تو پسر مدیر مدرسه ای...(نیش خند)
جک:پس منو می شناسی....میدونی با دخترایی مثل تو که تحریکم می کنن چی کار می کنم؟
آلیس:نه نمی خوام بدونم....
طعنه ای به جک زد....خواست بره که جک دستشو گرفت....
جک:خوشم اومد با بقیه فرق داری...
آلیس:ممنون از تعریفت حالا می توانم برم؟
جک:خوب نه دیگه...چون گفتی نمی خوای بدونی می خوام بهت نشون بدم.....
آلیس:چی؟!(تعجب)
جک:نخود چی....بچه ها بگیرینش و کاری که می دونی رو بکنین.....
اون دوتا پسر رفتن سمت آلیس.....لباس های آلیس رو به زور داشتن در می آوردند....تا برای جک آمادش کنن.....
جک:از اونی که فکر می کردم بهتری....زود باشین دیگه صبر ندارم....
PART||۱۱
آلیس پشت سر اون دختر سریع راه می رفت....دختر هر لحظه بر می گشت و به اطرافش نگاه میکرد....فقط اون دونفر در راه رو بودن....صدای پایی آلیس شنید...برگشت و سه تا پسر رو دید....
آلیس:تو اونا رو می شناسی؟
دختره:نه....ولی فکر کنم یکی شون پسر مدیر مدرسه هست...اون وسطیه....
آلیس:آهان...حتمی کار داشته اومده...
به در اتاق رسیدن.....آلیس درو باز کرد و با ....
آیلو:سلام. از دیدنت خوشحالم(لبخند)
آلیس:تهیونگ کجاست؟
آیلو:اسم اون فرشته رو به دهنت نیار....
آلیس:فرشته کجاست؟ (نیشخند)سریع ضبط کنیم من برم.....
آیلو:زیاد تند نرو باهات کار دارم....جک بیا اینم چیزی که خواستی(داد)
جک و دوتا پسر دیگه وارد اتاق شدن.....با دیدن آلیس نیش خندی زد.....
جک:خوب ممنونم ....حالا برو گمشو بیرون...
آیلو:کسی هم نخواست اینجا بمونه.....ولی از پشت در می خوام صدای کمک خواستن شو بشنوم.......(خنده)
آیلو رفت بیرون.....جک رو به روی آلیس ایستاد....آلیس دست به سینه شد و طلبکارانه گفت...
آلیس:شما دقیقا اینجا چی کار می کنید؟
جک:ما؟به نظرت اینا به من می خورن؟
آلیس:نمی دونم...آهان یادم اومد تو پسر مدیر مدرسه ای...(نیش خند)
جک:پس منو می شناسی....میدونی با دخترایی مثل تو که تحریکم می کنن چی کار می کنم؟
آلیس:نه نمی خوام بدونم....
طعنه ای به جک زد....خواست بره که جک دستشو گرفت....
جک:خوشم اومد با بقیه فرق داری...
آلیس:ممنون از تعریفت حالا می توانم برم؟
جک:خوب نه دیگه...چون گفتی نمی خوای بدونی می خوام بهت نشون بدم.....
آلیس:چی؟!(تعجب)
جک:نخود چی....بچه ها بگیرینش و کاری که می دونی رو بکنین.....
اون دوتا پسر رفتن سمت آلیس.....لباس های آلیس رو به زور داشتن در می آوردند....تا برای جک آمادش کنن.....
جک:از اونی که فکر می کردم بهتری....زود باشین دیگه صبر ندارم....
۴.۰k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.