part 20
ارتا~
_گمشین بخوابین مندارم میرم بخوابم
رفتم اتاق نازی مثل یه بچه گربه تو خودش جم شدع بود ادم دلش میخواست یه لقمه چپش کنه
رفتم کنارش یه تیکه موهاش که تو صورتش بود کنار زدم قیافش مث فرشته ها شده بود تو خواب
گر گرفته بودم....!
پاشدم رفتم حموم...
نازی~
صب با نوری که تو چشمم خورد چشامو باز کردم تو بغل ارتا بودم یجوری منو بغل کرده بود انگار میخواست دل و جیگرمو در بیاره بین همسایه ها پخش کنه بیشعور
اییی مامان له شدمم اییی ایییی
- ارتا
+ ....
- ارتاااااااا
بچم عین چی از خواب پرید وا جرر
+ نازی خوبی چیه زلزله اومده بابات مارو دید من کاری کردم؟
- خخخخ ارتا چته بابا هیچی نشده لهم کردی دستاتو بردار میخوام پاشم
ارتا تازه از شوک در اومد یهو چنان منو به خودش فشار داد که اشهدمو خوندم
+ کجا خانم خشگله صبونه منو ندادی
- خب پاشو بریم بخوریم ای راتا له شدم
+ نوچ صبونه مخصوصمو میخوام
- ها؟خب بریم پایین بخوریم دیگه
+ نوچ
تو یه حرکت قافلگیر کننده لباشو قفل لبام کرد لبامو به بازی گرفته بود ....
ارتا~
اخ که چقد خوشمزس لباش من حاظرم تا اخر عمرم بدون غذا و با این لباش زنده بمونم..
وسوسه شدمو یه گاز گرفتم از لباش که دادش در اومد
الهی بمیرم بچم تو چشاش اشک جم شده بود ...
راوی∆
( اقا الان دیگ اتفاق خاصی نیوفتاد من داشتم نگاشون میکردم😂
لباساشونو عوض کردن رفتن پایین واسه صبونه)
...
( خوشگل وحشی )
_گمشین بخوابین مندارم میرم بخوابم
رفتم اتاق نازی مثل یه بچه گربه تو خودش جم شدع بود ادم دلش میخواست یه لقمه چپش کنه
رفتم کنارش یه تیکه موهاش که تو صورتش بود کنار زدم قیافش مث فرشته ها شده بود تو خواب
گر گرفته بودم....!
پاشدم رفتم حموم...
نازی~
صب با نوری که تو چشمم خورد چشامو باز کردم تو بغل ارتا بودم یجوری منو بغل کرده بود انگار میخواست دل و جیگرمو در بیاره بین همسایه ها پخش کنه بیشعور
اییی مامان له شدمم اییی ایییی
- ارتا
+ ....
- ارتاااااااا
بچم عین چی از خواب پرید وا جرر
+ نازی خوبی چیه زلزله اومده بابات مارو دید من کاری کردم؟
- خخخخ ارتا چته بابا هیچی نشده لهم کردی دستاتو بردار میخوام پاشم
ارتا تازه از شوک در اومد یهو چنان منو به خودش فشار داد که اشهدمو خوندم
+ کجا خانم خشگله صبونه منو ندادی
- خب پاشو بریم بخوریم ای راتا له شدم
+ نوچ صبونه مخصوصمو میخوام
- ها؟خب بریم پایین بخوریم دیگه
+ نوچ
تو یه حرکت قافلگیر کننده لباشو قفل لبام کرد لبامو به بازی گرفته بود ....
ارتا~
اخ که چقد خوشمزس لباش من حاظرم تا اخر عمرم بدون غذا و با این لباش زنده بمونم..
وسوسه شدمو یه گاز گرفتم از لباش که دادش در اومد
الهی بمیرم بچم تو چشاش اشک جم شده بود ...
راوی∆
( اقا الان دیگ اتفاق خاصی نیوفتاد من داشتم نگاشون میکردم😂
لباساشونو عوض کردن رفتن پایین واسه صبونه)
...
( خوشگل وحشی )
۶.۳k
۰۸ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.