کاشکی میشد...
کاشکی میشد...
میشد رفت و همهء این تکنولوژی روگذاشت کنار گلدونای حیاط و باغچه...
میشد تلویزیون رو دفن کرد همونجا...
دَرو زد بهم و رفت...
رفت تا جائی که بارون باشه ، درخت باشه ،
عشق باشه و تنها باشیم ،
جائی که صبح و شبش چشممون فقط به همدیگه باز بشه ،
جائی که با هم بخندیم ،
باهم مریض بشیم و دوش به دوش هم دیوونگی کنیم...
کاش میشد رفت...
تا اونجا که جمله ها نصفه نیمه هم معنی بدن...
که نیازی به حرف زدن نباشه...
به دروغ نباشه...
کاش...
حیف....
میشد رفت و همهء این تکنولوژی روگذاشت کنار گلدونای حیاط و باغچه...
میشد تلویزیون رو دفن کرد همونجا...
دَرو زد بهم و رفت...
رفت تا جائی که بارون باشه ، درخت باشه ،
عشق باشه و تنها باشیم ،
جائی که صبح و شبش چشممون فقط به همدیگه باز بشه ،
جائی که با هم بخندیم ،
باهم مریض بشیم و دوش به دوش هم دیوونگی کنیم...
کاش میشد رفت...
تا اونجا که جمله ها نصفه نیمه هم معنی بدن...
که نیازی به حرف زدن نباشه...
به دروغ نباشه...
کاش...
حیف....
۴۷۹
۰۸ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.