خان زاده پارت ۲۴
#طاها
همین جوری رفتیم بالا
_ وای خدا تهران زیر پامونه
& الان بابات میاد جلو چشمت
_ یعنی چی
تا اینو گفت ول شدیم پایین و هیچ کس نتونست جیغ بزنه
رسیدیم پایین نگاه کردم به رها
_ وای خیلی خوب بود
& دختر تو تا دودقیقه پیش داشتی سکته میکردی
_ ن خیلی خوب بود
پیاده شدیم
□ بچه ها رویا اون بالا داش از حال میرفت
● چرا دروغ میگی
♧ ملیکا ولی عین این تخس ها داشت حا میکرد
& خب بدی چیه
○ بریم ماشین
♧ بزن بریم
#شروین
♧ ملی هر کی زود تر برسه به باجه بلیط برنده اس
۱ ۲ ۳ شروع کردیم دوییدن
من زود تر رسیدم
○ تو جرزنی کردی
♧ اع واسه چی
○ زود تر رسیدی
□ شما دوتا چقدر بیشعورید
♧ میدونستیم
○ تو شاید ولی من ن
بلیط گرفتیم و بخاطر اینکه خلوت بود سریع رفتیم تو
رویا سپهر با هم نشستن و امیر علی تنها رها هم گفت من میخوام تنها باشم
○ هی بیشعورا من که بلد نیستم
♧ بشین بغل من
ملی نشست بغل دست من و بازی شروع شد
رها میکوبید به رویا و سپهر از اونور منو طاها کل انداخته بودیم و کار مفیدی که که ملی میکرد این بود که جیغ میزد
♧ میخوای تو گوش من جیغ نزن ملیکا
○ اع اع برو
طاها از پشت کوبید به من و ملی پهلوش خورد به جلوی ماشین
○ اخ
وایسادم
♧ چی شد ملیکا
○ پهلوم
□ چی شد چرا وایسادی
♧ ی دقیقه خفه
بچه ها اومدن بالا سر ما
● چی شد ملی
○ هیچی
♧ طاها از پشت زد پهلوش خورد به اینجا
○ خوبم شروین الان بزرگش نکن
♧ مطمئنی
نگام کرد با این نوع نگاه احساسیش بیگانه بودم میخواست با من چیکار کنه این بشر
○ خوبم
همین جوری رفتیم بالا
_ وای خدا تهران زیر پامونه
& الان بابات میاد جلو چشمت
_ یعنی چی
تا اینو گفت ول شدیم پایین و هیچ کس نتونست جیغ بزنه
رسیدیم پایین نگاه کردم به رها
_ وای خیلی خوب بود
& دختر تو تا دودقیقه پیش داشتی سکته میکردی
_ ن خیلی خوب بود
پیاده شدیم
□ بچه ها رویا اون بالا داش از حال میرفت
● چرا دروغ میگی
♧ ملیکا ولی عین این تخس ها داشت حا میکرد
& خب بدی چیه
○ بریم ماشین
♧ بزن بریم
#شروین
♧ ملی هر کی زود تر برسه به باجه بلیط برنده اس
۱ ۲ ۳ شروع کردیم دوییدن
من زود تر رسیدم
○ تو جرزنی کردی
♧ اع واسه چی
○ زود تر رسیدی
□ شما دوتا چقدر بیشعورید
♧ میدونستیم
○ تو شاید ولی من ن
بلیط گرفتیم و بخاطر اینکه خلوت بود سریع رفتیم تو
رویا سپهر با هم نشستن و امیر علی تنها رها هم گفت من میخوام تنها باشم
○ هی بیشعورا من که بلد نیستم
♧ بشین بغل من
ملی نشست بغل دست من و بازی شروع شد
رها میکوبید به رویا و سپهر از اونور منو طاها کل انداخته بودیم و کار مفیدی که که ملی میکرد این بود که جیغ میزد
♧ میخوای تو گوش من جیغ نزن ملیکا
○ اع اع برو
طاها از پشت کوبید به من و ملی پهلوش خورد به جلوی ماشین
○ اخ
وایسادم
♧ چی شد ملیکا
○ پهلوم
□ چی شد چرا وایسادی
♧ ی دقیقه خفه
بچه ها اومدن بالا سر ما
● چی شد ملی
○ هیچی
♧ طاها از پشت زد پهلوش خورد به اینجا
○ خوبم شروین الان بزرگش نکن
♧ مطمئنی
نگام کرد با این نوع نگاه احساسیش بیگانه بودم میخواست با من چیکار کنه این بشر
○ خوبم
۱۰.۸k
۱۹ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.