نمونه متن وشعر
نمونه متن :
من در قعر ضمیر خود احساسی دارم و آن این که رسالت ایران به پایان نرسیدهاست و شکوه و خرمی او به او باز خواهد گشت. من یقین دارم که ایران میتواند قد راست کند و آنگونه که درخور فرهنگ تمدن و سالخوردگی اوست نکتههای بسیاری به جهان بیاموزد.
تهران مانند زنی است که پاهایش را روی هم میگرداند و سیگار «کنت» میکشد، عینک دودی میزند و «ودکا لایم» میخورد؛ «بیکینی» میپوشد و حمام آفتاب میگیرد، اما وقتی پای صحبتش بنشینید، از اُملّی و سبکمغزی و حمق و پرمدّعایی و شلختگی و ورّاجی او، آدم تا سر حدّ مرگ ملول میشود.
تو را بینم که چون یک خرمن صبح
به بالا میروی آرام و آرام
من اینجا دیر ماندم، دور ماندم
به زنجیر امید ناسرانجام
تو بودی، من نبودم[
من در قعر ضمیر خود احساسی دارم و آن این که رسالت ایران به پایان نرسیدهاست و شکوه و خرمی او به او باز خواهد گشت. من یقین دارم که ایران میتواند قد راست کند و آنگونه که درخور فرهنگ تمدن و سالخوردگی اوست نکتههای بسیاری به جهان بیاموزد.
تهران مانند زنی است که پاهایش را روی هم میگرداند و سیگار «کنت» میکشد، عینک دودی میزند و «ودکا لایم» میخورد؛ «بیکینی» میپوشد و حمام آفتاب میگیرد، اما وقتی پای صحبتش بنشینید، از اُملّی و سبکمغزی و حمق و پرمدّعایی و شلختگی و ورّاجی او، آدم تا سر حدّ مرگ ملول میشود.
تو را بینم که چون یک خرمن صبح
به بالا میروی آرام و آرام
من اینجا دیر ماندم، دور ماندم
به زنجیر امید ناسرانجام
تو بودی، من نبودم[
۱.۷k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.