ماه عشق پارت ۵۴
#مایا
رفتم روی صحنه و اولین تیکش باید با سقم صدا در میاوردم(مثل تیک تاک ساعت چجوریه ولی به یه شکل دیگه) و بعد اجرام تموم شد یه نگاه کردم دیدم جمعیت اینه چی نگاه میکنن گفتم یعنی چیه اینه خنگ بعد حس کردم یکی پشتمه برگشتم دیدم جونگ کوکه خیلی خوشتیپ جذاب 😍 بعد بهم نگاه کرد و جلوم زانو زد و یه جعبه از کتش در آورد و اونو باز کرد اون یه انگوشتر بودکوک:مایا این افتخارو به من میدی که تا آخر عمر باهام باشی و اینکه با من ازدواج میکنی شوکه شده بودم زبونم بند اومده بود و سرمو به نشونه آره تکون دادم و جونگ کوک حلقرو دستم کرد یهو سالن رفت رو هوا از جیغ سوت داد بعد بالا سرمون یه عالمه چیز های رنگی ریختن بعد گرفت بغلم کرد و از خوشحالی گریم در اومد کوک:دیدی بلخره مال من شدی گفتم اون روز میرسه من:من منتظرش بودم و الانم مال تو شدم
دو هفته بعد(شب بعد عروسی😈😂)
عروسی تموم شد و رفتیم خونه تو ماشین از سقف رفتم بالا یهو دسته گلم رفت له شد من:آیییی دسته گلم افتاد😭 کوک:چی شد بیا پایین خودتم میریا رفتم پایین من:گلم رفت 😢 قیافمو لب و لوچه آویزون 🙁 کوک:تو خودت یه گل دیگه داری من:کوش کوک:من من:توکه سرتا پا گلی😍 رفتیم خونمون گلی که له شد گل:ای بیشور هواست کجاست آخخخخ له شدم 😂😂
رفتیم جونگ کوک جلو در منو بلند کرد تورم ازیت میکرد من:اوخخخخخ کوک:چیه من:این تورم ازیت میکنه بعد دندونشو گذاشت رو تورم و اونو در آورد بگم انداخت جلو در خونه(وایسید بریم تو خونه) منو برد تو گذاشتم زمین و لباسمو در آوردم و رفتم تو اتاق دو نفرمون لباسو در آوردم و یه لباس خواب مشکی پوشیدم با جونگ کوک ست کرده بودم بعد اومد سمتم کوک:امشب خوشگل شده بودی به زور جلو خودمو گرفتما من:یعنی اگه کنترلتو از دست میدادی بوم😂 کوک:اینجوری بودم جلوت دو تا دستاشو گذاشت رو صورتم و نزدیک صورتم شد کلشو تکون کوک:اینجوری😂 دیدی بلخره به هم رسیدیم تو الان زنه منی منم تا جون دارم ازت مراقبت میکنم و کنارتم من:هیچ وقت فراموش نمیکنم برای اینکه خوشحال باشم چیکار کردی کوک:از این به بعدم همینجوریه بعد دستشو گذاشت دور کمرم و منو به خودش چسبوند کوک:حاضری از شبمون لذت ببریم من:چجورم😯 (بچه ها فکر کنم تو اتاق تخت بشکنه😐😈😂😂😂🤣🤣اینجوری که جونگ کوک گفت امیدی به تخت نیست) بردتم عقب تو اتاق و روی تخت کلی گل رز بود پرپر شده
خدا:اینجارو سانسور کن
جبرئیل:چررررااااا
من:ناححححح
بعد لباشو چسبوند رو لبام و محکم مک میزد و میخورد بعد افتادیم باهم روی تخت جوری لبا همو میبوسیدم که حس میکردیم این همه سال از هم دور بودیم و نتونستیم یه بار لبا همو ببوسیم
رفتم روی صحنه و اولین تیکش باید با سقم صدا در میاوردم(مثل تیک تاک ساعت چجوریه ولی به یه شکل دیگه) و بعد اجرام تموم شد یه نگاه کردم دیدم جمعیت اینه چی نگاه میکنن گفتم یعنی چیه اینه خنگ بعد حس کردم یکی پشتمه برگشتم دیدم جونگ کوکه خیلی خوشتیپ جذاب 😍 بعد بهم نگاه کرد و جلوم زانو زد و یه جعبه از کتش در آورد و اونو باز کرد اون یه انگوشتر بودکوک:مایا این افتخارو به من میدی که تا آخر عمر باهام باشی و اینکه با من ازدواج میکنی شوکه شده بودم زبونم بند اومده بود و سرمو به نشونه آره تکون دادم و جونگ کوک حلقرو دستم کرد یهو سالن رفت رو هوا از جیغ سوت داد بعد بالا سرمون یه عالمه چیز های رنگی ریختن بعد گرفت بغلم کرد و از خوشحالی گریم در اومد کوک:دیدی بلخره مال من شدی گفتم اون روز میرسه من:من منتظرش بودم و الانم مال تو شدم
دو هفته بعد(شب بعد عروسی😈😂)
عروسی تموم شد و رفتیم خونه تو ماشین از سقف رفتم بالا یهو دسته گلم رفت له شد من:آیییی دسته گلم افتاد😭 کوک:چی شد بیا پایین خودتم میریا رفتم پایین من:گلم رفت 😢 قیافمو لب و لوچه آویزون 🙁 کوک:تو خودت یه گل دیگه داری من:کوش کوک:من من:توکه سرتا پا گلی😍 رفتیم خونمون گلی که له شد گل:ای بیشور هواست کجاست آخخخخ له شدم 😂😂
رفتیم جونگ کوک جلو در منو بلند کرد تورم ازیت میکرد من:اوخخخخخ کوک:چیه من:این تورم ازیت میکنه بعد دندونشو گذاشت رو تورم و اونو در آورد بگم انداخت جلو در خونه(وایسید بریم تو خونه) منو برد تو گذاشتم زمین و لباسمو در آوردم و رفتم تو اتاق دو نفرمون لباسو در آوردم و یه لباس خواب مشکی پوشیدم با جونگ کوک ست کرده بودم بعد اومد سمتم کوک:امشب خوشگل شده بودی به زور جلو خودمو گرفتما من:یعنی اگه کنترلتو از دست میدادی بوم😂 کوک:اینجوری بودم جلوت دو تا دستاشو گذاشت رو صورتم و نزدیک صورتم شد کلشو تکون کوک:اینجوری😂 دیدی بلخره به هم رسیدیم تو الان زنه منی منم تا جون دارم ازت مراقبت میکنم و کنارتم من:هیچ وقت فراموش نمیکنم برای اینکه خوشحال باشم چیکار کردی کوک:از این به بعدم همینجوریه بعد دستشو گذاشت دور کمرم و منو به خودش چسبوند کوک:حاضری از شبمون لذت ببریم من:چجورم😯 (بچه ها فکر کنم تو اتاق تخت بشکنه😐😈😂😂😂🤣🤣اینجوری که جونگ کوک گفت امیدی به تخت نیست) بردتم عقب تو اتاق و روی تخت کلی گل رز بود پرپر شده
خدا:اینجارو سانسور کن
جبرئیل:چررررااااا
من:ناححححح
بعد لباشو چسبوند رو لبام و محکم مک میزد و میخورد بعد افتادیم باهم روی تخت جوری لبا همو میبوسیدم که حس میکردیم این همه سال از هم دور بودیم و نتونستیم یه بار لبا همو ببوسیم
۹.۷k
۱۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.