در قاب این آیینه ها خود را نمی بینم
در قاب این آیینه ها خود را نمی بینم
چیزی به جز یک بهت بی معنا نمی بینم
دنیا به زشتیهای پلک فهم من خندید
شاید شبــیه مردم دنـیا نمی بینم
گنجشک روحم لابلای شاخه ها یخ زد
نه ! سنگ هم در دست آدمها نمی بینم
تصویری از تبعیض سرد چشمها آری
در این برودت ذرهای گرما نمی بینم
در منطق این نیمه آدمهای قلابی
جایی برای عشق هم حتی نمی بینم
کوردان مانا
(گندم)
چیزی به جز یک بهت بی معنا نمی بینم
دنیا به زشتیهای پلک فهم من خندید
شاید شبــیه مردم دنـیا نمی بینم
گنجشک روحم لابلای شاخه ها یخ زد
نه ! سنگ هم در دست آدمها نمی بینم
تصویری از تبعیض سرد چشمها آری
در این برودت ذرهای گرما نمی بینم
در منطق این نیمه آدمهای قلابی
جایی برای عشق هم حتی نمی بینم
کوردان مانا
(گندم)
۱.۷k
۲۲ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.