عاشقانه
غنچهی دلتنگ امشب میزبان شبنم است
حرفْ بسیار است اما فرصت صحبت کم است
آنکه مدتهاست از من چشم میپوشد تویی
آنکه میگیرد سراغ از خلوتم هر دم غم است
جای حیرت نیست گر در پای عشقت سوختم
عاشقی میراث ما از دودمان آدم است
اشک میریزد مدام از چشمهایم، بعد تو
آنچه میبینم فقط تصویرهایی مبهم است
از دلیل رفتنت چیزی نمیگویم به غیر
دردِدل دارم ولی آیینه هم نامحرم است!
.
حرفْ بسیار است اما فرصت صحبت کم است
آنکه مدتهاست از من چشم میپوشد تویی
آنکه میگیرد سراغ از خلوتم هر دم غم است
جای حیرت نیست گر در پای عشقت سوختم
عاشقی میراث ما از دودمان آدم است
اشک میریزد مدام از چشمهایم، بعد تو
آنچه میبینم فقط تصویرهایی مبهم است
از دلیل رفتنت چیزی نمیگویم به غیر
دردِدل دارم ولی آیینه هم نامحرم است!
.
۱۲.۲k
۰۸ آبان ۱۴۰۱