عاشقانه
بر روی لبم بی تو، هر ثانیه جان آمد
از ترس نبودنها قلبم به دهان آمد
تاریکی مطلق شد بعد از تو جهان من
آنگونه که هر عضوی از تن به زبان آمد
چیزی که عیان است و محتاج بیان هم شد
ترسیست که همواره خود بر سرمان آمد
ناخواسته افتادم در دام جداییها
آن لحظه که از بودن، صحبت به میان آمد
در حسرت آغوشت، آنقدر زمان طی شد
تا اینکه در این فرصت، ماه رمضان آمد
دلتنگ تو هستم من، دلتنگ منی بیشک
این حس زبانبسته، چون به هیجان آمد
از ترس نبودنها قلبم به دهان آمد
تاریکی مطلق شد بعد از تو جهان من
آنگونه که هر عضوی از تن به زبان آمد
چیزی که عیان است و محتاج بیان هم شد
ترسیست که همواره خود بر سرمان آمد
ناخواسته افتادم در دام جداییها
آن لحظه که از بودن، صحبت به میان آمد
در حسرت آغوشت، آنقدر زمان طی شد
تا اینکه در این فرصت، ماه رمضان آمد
دلتنگ تو هستم من، دلتنگ منی بیشک
این حس زبانبسته، چون به هیجان آمد
۶.۲k
۱۹ بهمن ۱۴۰۱