پادشاه و ملکه پارت6

جیسو نزدیک در بودم که همونجا همه نگاها روی من بود لباسم خیلی خیلی کوتاه بود اینجا زمان قدیمه
ملکه پسرم بعد رقص کادتو تحویل میدم
جین باشه
رقص تموم شد وارد شوید همه با کولی خوشحالی وارد شدن
ملکه به همشون گفت که بیرون برن و به جیسو گفت بیا تو
جیسو وقتی اومدم توی اون خونه کلی نگاها روی من بود
جین این که اون دختره اون جیسو نیست
ملکه پسرم این کادوی تو برای تولدت هرجور راحتی عزیزم دختر سالم هستش
و هم زیبا جین مادرم من کادوی که بهم دادیو قبول می کنم که جیسو زن اول من شود
جیسو چییییی شما که هنوز منو نمیشناسید جین ما تورو خیلی خوبم میشناسیم
ببخشید هیچی به کلم نمی رسید تا پارت بعد یکمی از پارت بعدشو میزارم پاین












جیسو جین زن و شوهر میشن و جیسو دزدیده میشه
وجین هم تنهای میره نجاتش بده که میخوان یه تیر به جیسو بزنن جین خودشو در اون راه فدا می کنه جین نمیمیره باییی