محمد زهری
محمد زُهرَی
شاعر فردا
زندهیاد "محمد زهری" شاعر مازندرانی، زادهی مرداد ماه ۱۳۰۵ خورشیدی، در عباسآباد تنکابن، شاعر نوپرداز، پژوهشگر، كتابدار، كتابشناس، و عضو هيأت علمی دانشگاه، بود.
پدرش از مشروطهطلبان بود و چون در فتح تهران مشاركت داشت و شجاعت نشان داده بود، لقب ضيغمالممالك گرفت.
او چهار ساله بود که از زادگاه خویش به تهران و سپس به ملایر و شیراز رفت و از شهريور ۱۳۲۰، تا آخر عمر در تهران اقامت گزید؛ در سال ۱۳۳۲ در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات تهران لیسانسه شد. بعداً دوره دکتری ادبیات فارسی را نیز گذراند. چند سال دبیر ادبیات بود؛ سپس به سازمان برنامه منتقل شد و در سال ۱۳۴۱ به کتابخانه ملی رفت و در آنجا مشغول شد. او در دهه چهل خورشیدی در تألیف ۹ مجلد از «کتابشناسی ملی ایران» در دو مرحله مشارکت داشته است.
از سال ۱۳۳۵ تا زمان بازنشستگی در سال ۱۳۶۵، به فعاليتهايی مانند تدريس ادبيات فارسی، مشاورت فرهنگی وزارت فرهنگ (در دوره مسئوليت محمد درخشش)، همكاری با مجله ايرانآباد در سازمان برنامه، كتابداری در كتابخانه ملی و سپس معاونت همين كتابخانه، و پژوهشگری در فرهنگستان ادب و هنر اشتغال داشت. همزمان با انجام خدمات رسمی، در مدرسه عالی ايران زمين، دانشكده دماوند، و مؤسسه علوم اجتماعی در دورههای كارشناسی و كارشی ارشد تدريس میكرد.
زهری، در آغاز چهارپاره سرا بود و از زمرهی شاگردان مکتب فریدون توللی بود. اما خیلی زود به نیما و قالب نیمایی روی آورد و این شیوهی تازه را در مجموعهی «گلایه» آشکار کرد. دو شعر «به فردا» و «لندن ۷۰» او بسیار مشهور است.
زهري از سال ۱۳۶۲ اثر ديگری پديد نياورد و شعری نسرود. در همان سال به مهاجرت ناخواسته به كشور فرانسه تن داد و پس از چند سال به ايران بازگشت.
وی در ۱۵ اسفند ۱۳۷۳، بر اثر سكته قلبی درگذشت و در "بهشت سكينه"، چند كيلومتری كرج، به خاك سپرده شد.
فریدون مشیری شاعر برجسته و از دوستان نزدیک محمد زهری در ستایش شخصیت و شعر وی پس از مرگش، چنین میگوید: "هرگاه، در هرجا، صحبت از او میشد، میگفتم و اینک نیز میگویم، بیهیچ تعارف یا تردید: او نجیبترین، متواضعترین چهره شعر معاصر ایران بود... از همان آغاز، پخته و جا افتاده، همه چیز خوانده، از همه چیز آگاه مینمود و بود. بی کمترین هیاهویی، بی کوچکترین تظاهری به کار خود مشغول بود. زیاد میخواند، زیاد مینوشت، کم سخن میگفت. طبیعت آرام، موقر، صلح جو و مهربانش جاذبهای خاص داشت... در یک بیان: آنچه در وجود دوست شاعرِ از دست رفتهام میدیدم این بود که ذره ذره وجود او با شعر آمیخته بود. هر حادثهای، در هر لحظه و در هر جا بازتابی شاعرانه در وجود او داشت."
◇ ︎کتابشناسی:
- جزیره - ۱۳۳۴
- گلایه - ۱۳۴۵
- شبنامه - ۱۳۴۷
- … و تتمه - ۱۳۴۸
- برگزیده اشعار - ۱۳۴۸
- مشت در جیب - ۱۳۵۳
- پیر ما گفت - ۱۳۵۶
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
شاعر فردا
زندهیاد "محمد زهری" شاعر مازندرانی، زادهی مرداد ماه ۱۳۰۵ خورشیدی، در عباسآباد تنکابن، شاعر نوپرداز، پژوهشگر، كتابدار، كتابشناس، و عضو هيأت علمی دانشگاه، بود.
پدرش از مشروطهطلبان بود و چون در فتح تهران مشاركت داشت و شجاعت نشان داده بود، لقب ضيغمالممالك گرفت.
او چهار ساله بود که از زادگاه خویش به تهران و سپس به ملایر و شیراز رفت و از شهريور ۱۳۲۰، تا آخر عمر در تهران اقامت گزید؛ در سال ۱۳۳۲ در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات تهران لیسانسه شد. بعداً دوره دکتری ادبیات فارسی را نیز گذراند. چند سال دبیر ادبیات بود؛ سپس به سازمان برنامه منتقل شد و در سال ۱۳۴۱ به کتابخانه ملی رفت و در آنجا مشغول شد. او در دهه چهل خورشیدی در تألیف ۹ مجلد از «کتابشناسی ملی ایران» در دو مرحله مشارکت داشته است.
از سال ۱۳۳۵ تا زمان بازنشستگی در سال ۱۳۶۵، به فعاليتهايی مانند تدريس ادبيات فارسی، مشاورت فرهنگی وزارت فرهنگ (در دوره مسئوليت محمد درخشش)، همكاری با مجله ايرانآباد در سازمان برنامه، كتابداری در كتابخانه ملی و سپس معاونت همين كتابخانه، و پژوهشگری در فرهنگستان ادب و هنر اشتغال داشت. همزمان با انجام خدمات رسمی، در مدرسه عالی ايران زمين، دانشكده دماوند، و مؤسسه علوم اجتماعی در دورههای كارشناسی و كارشی ارشد تدريس میكرد.
زهری، در آغاز چهارپاره سرا بود و از زمرهی شاگردان مکتب فریدون توللی بود. اما خیلی زود به نیما و قالب نیمایی روی آورد و این شیوهی تازه را در مجموعهی «گلایه» آشکار کرد. دو شعر «به فردا» و «لندن ۷۰» او بسیار مشهور است.
زهري از سال ۱۳۶۲ اثر ديگری پديد نياورد و شعری نسرود. در همان سال به مهاجرت ناخواسته به كشور فرانسه تن داد و پس از چند سال به ايران بازگشت.
وی در ۱۵ اسفند ۱۳۷۳، بر اثر سكته قلبی درگذشت و در "بهشت سكينه"، چند كيلومتری كرج، به خاك سپرده شد.
فریدون مشیری شاعر برجسته و از دوستان نزدیک محمد زهری در ستایش شخصیت و شعر وی پس از مرگش، چنین میگوید: "هرگاه، در هرجا، صحبت از او میشد، میگفتم و اینک نیز میگویم، بیهیچ تعارف یا تردید: او نجیبترین، متواضعترین چهره شعر معاصر ایران بود... از همان آغاز، پخته و جا افتاده، همه چیز خوانده، از همه چیز آگاه مینمود و بود. بی کمترین هیاهویی، بی کوچکترین تظاهری به کار خود مشغول بود. زیاد میخواند، زیاد مینوشت، کم سخن میگفت. طبیعت آرام، موقر، صلح جو و مهربانش جاذبهای خاص داشت... در یک بیان: آنچه در وجود دوست شاعرِ از دست رفتهام میدیدم این بود که ذره ذره وجود او با شعر آمیخته بود. هر حادثهای، در هر لحظه و در هر جا بازتابی شاعرانه در وجود او داشت."
◇ ︎کتابشناسی:
- جزیره - ۱۳۳۴
- گلایه - ۱۳۴۵
- شبنامه - ۱۳۴۷
- … و تتمه - ۱۳۴۸
- برگزیده اشعار - ۱۳۴۸
- مشت در جیب - ۱۳۵۳
- پیر ما گفت - ۱۳۵۶
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
۶۲۰
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.