عاشقانه
گفتی که بیا آمدم و باز نبودی
آن قُوّتِ دیرین به پرِ باز نبودی
دل بر دل آتش زده ام در شبِ تیره
در آنشب پُر غصّه ی پُر راز نبودی
شب در بر آن بادِ غم انگیز نشستم
سرما به تن و شوقِ سحرساز نبودی
آن قُوّتِ دیرین به پرِ باز نبودی
دل بر دل آتش زده ام در شبِ تیره
در آنشب پُر غصّه ی پُر راز نبودی
شب در بر آن بادِ غم انگیز نشستم
سرما به تن و شوقِ سحرساز نبودی
۵.۵k
۲۴ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.