*گل یخ*
*گل یخ*
*فرشته*
دکتر معاینه ام کرد بعدم آزمایش نوشت وگفت : باردار نیستی
- نمی دونم .
- نمی دونید؟!
- خوب دو ماهی میشه پریود نشدم
- مطمئنم باردارید
متعجب گفتم : واقعا
- بله حالا آزمایش بدین
رفتم آزمایشگاه وتست دادم گفتن جواب زود آماده میشه تو دلم قند آب می شد وای من بچه دار بشم اگه محمد بفهمه چی اون زیاد بچه دوست نداره ولی مگه میشه اگه نمی خواست که من باردار نمی شدم خندم گرفته بود هنوز جواب رو نگرفته بودم داشتم برای خودم چه فکرایی می کردم بعدشم مگه میشه آدم بچه ای خودشو دوست نداشته باشه
- خانم موسوی
- بله
دختره لبخند زد وگفت : جواب مثبت
از ذوق داشتم بال در می اوردم
جوابو بردم پیش دکتر برام سونوگرافی نوشت وداروی تقویتی تجویز کرد ولی می گفت برای مادر شدنم خیلی زوده اونم تو سن ۱۶ سالگی مادر شدن مگه سن خاصی می خواست ؟!!
سعی می کردم جلو خوشحالیم بگیرم تا محمد بیاد وبهش خبر بدم نشسته بودم تو پذیرای ودل تو دلم نبود تا بلاخره آخرشب اومد چشاش خمار بود وحالت عادی نداشت این دومین بار بود مست میومد خونه
- این چه حالیه محمد
- چی شده ...حالم چشه ...هووووم
- هیچی
بلند شدم وبا لبخند گفتم : یه خبر خوب دارم برات یه سوپرایز
- چی ؟
جواب آزمایشو نشونش دادم نگاش کرد و گفت : چیه
- نگاه کن
پاکتو باز کرد وبعدم منو وگفت : معماست
- محمد
- خوب میگم چیه
- با ذوق گفتم : داری بابا میشی
نگام می کرد ولی انگار نفس نمی کشید
- محمد ...خوبی
- تو....تو داری سر به سرم می زاری ؟؟؟!!!
- نبخدا ...جدی جدی خودمم باورم نمی شد ...
- چی میگی تو ...مگه میشه...
- چت شده محمد
- بگو دروغه
- محمد داد نزن
- بگو دروغه
- چی دروغه ...چته تو .
زد تو سینم پرت شدم کمرم خورد به لبه ای کانتر از درد ی که تا مغز استخونم رسیده بود جیغ زدم انقدر بلند که خودمم شوکه شدم افتادم زمین درد داشتم
- محمد...محمد چیکار کردی ...بچم ...
- کدوم بچه ...من که نمی تونم بابا بشم ...بگو چیکار کردی تا همینجا نکشتمت
از درد چشام سیاهی می رفت موهام چنگ زد
- محمد....
جیغ زن عمو رو شنیدم چشام باز کردم
- محمد کشتیش ...ولش کن ...
بی رحم سنگ دل انقدر موهام فشار می داد داشتم کورمی شدم
- محمد...
بعدم صدای عمو صورتم داغ شده بود تموم وجودم درد بود
*فرشته*
دکتر معاینه ام کرد بعدم آزمایش نوشت وگفت : باردار نیستی
- نمی دونم .
- نمی دونید؟!
- خوب دو ماهی میشه پریود نشدم
- مطمئنم باردارید
متعجب گفتم : واقعا
- بله حالا آزمایش بدین
رفتم آزمایشگاه وتست دادم گفتن جواب زود آماده میشه تو دلم قند آب می شد وای من بچه دار بشم اگه محمد بفهمه چی اون زیاد بچه دوست نداره ولی مگه میشه اگه نمی خواست که من باردار نمی شدم خندم گرفته بود هنوز جواب رو نگرفته بودم داشتم برای خودم چه فکرایی می کردم بعدشم مگه میشه آدم بچه ای خودشو دوست نداشته باشه
- خانم موسوی
- بله
دختره لبخند زد وگفت : جواب مثبت
از ذوق داشتم بال در می اوردم
جوابو بردم پیش دکتر برام سونوگرافی نوشت وداروی تقویتی تجویز کرد ولی می گفت برای مادر شدنم خیلی زوده اونم تو سن ۱۶ سالگی مادر شدن مگه سن خاصی می خواست ؟!!
سعی می کردم جلو خوشحالیم بگیرم تا محمد بیاد وبهش خبر بدم نشسته بودم تو پذیرای ودل تو دلم نبود تا بلاخره آخرشب اومد چشاش خمار بود وحالت عادی نداشت این دومین بار بود مست میومد خونه
- این چه حالیه محمد
- چی شده ...حالم چشه ...هووووم
- هیچی
بلند شدم وبا لبخند گفتم : یه خبر خوب دارم برات یه سوپرایز
- چی ؟
جواب آزمایشو نشونش دادم نگاش کرد و گفت : چیه
- نگاه کن
پاکتو باز کرد وبعدم منو وگفت : معماست
- محمد
- خوب میگم چیه
- با ذوق گفتم : داری بابا میشی
نگام می کرد ولی انگار نفس نمی کشید
- محمد ...خوبی
- تو....تو داری سر به سرم می زاری ؟؟؟!!!
- نبخدا ...جدی جدی خودمم باورم نمی شد ...
- چی میگی تو ...مگه میشه...
- چت شده محمد
- بگو دروغه
- محمد داد نزن
- بگو دروغه
- چی دروغه ...چته تو .
زد تو سینم پرت شدم کمرم خورد به لبه ای کانتر از درد ی که تا مغز استخونم رسیده بود جیغ زدم انقدر بلند که خودمم شوکه شدم افتادم زمین درد داشتم
- محمد...محمد چیکار کردی ...بچم ...
- کدوم بچه ...من که نمی تونم بابا بشم ...بگو چیکار کردی تا همینجا نکشتمت
از درد چشام سیاهی می رفت موهام چنگ زد
- محمد....
جیغ زن عمو رو شنیدم چشام باز کردم
- محمد کشتیش ...ولش کن ...
بی رحم سنگ دل انقدر موهام فشار می داد داشتم کورمی شدم
- محمد...
بعدم صدای عمو صورتم داغ شده بود تموم وجودم درد بود
۱۷.۹k
۳۱ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.