شبتون خدایی
خاک نشین ره میخانه ام
خانه خراب دل دیوانه ام
زان که به میخانه بجز یار نیست
کشمکش صفحه و زنار نیست
هر چه در آنجاست بود در خروش
جا می و می زده و می فروش
حسرت بگذشته و آینده نیست
جز به ره عشق کسی بنده نیست
ای که به دام تو اسیرم اسیر
لذت دیوانگی از من مگیر
بنده عشقم کن نامم بده
خاک رهم ساز مقامم بده
خانه خراب دل دیوانه ام
زان که به میخانه بجز یار نیست
کشمکش صفحه و زنار نیست
هر چه در آنجاست بود در خروش
جا می و می زده و می فروش
حسرت بگذشته و آینده نیست
جز به ره عشق کسی بنده نیست
ای که به دام تو اسیرم اسیر
لذت دیوانگی از من مگیر
بنده عشقم کن نامم بده
خاک رهم ساز مقامم بده
۴.۷k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.