عاشقانه

من به عشقت در نگاه تو شبے پرپر شدم
من به لطف تو تمام عشق را از بر شدم
تا نمودے کاسه چشمان خود را پر شراب
من به سر تا پا بدست تو همه ساغرشدم
طاق ابروے تو سقف خانه این دل که شد
من شدم از جانم و هم بے تن و پیکر شدم
درمیان چشم خمّار تو جان از خود گذشت
من بر عشاق جهان در آخرت مهتر شدم
نرگس چشمان من در چشم تو آرام یافت
من کنارچشمه چشمان تومانند نیلوفرشدم
خندهء چشمان تو زیر و زبر کرد این دلم
من به پلکے هم زدن دراین میان دلبرشدم
خوش درخشیدے تو دربزم دلم برچهره ام
من به گرد روے ماهت تابناڪ اختر شدم
تاج "مینا"یے نهادے بر سرم در اوج بزم
من به حکم چشم تو بر دیگران سرور شدم