این روزها شاهد شنیدن این خبرها هستیم......
این روزها شاهد شنیدن این خبرها هستیم......
جنگلهای بلوط زاگرس درایلام طعمه حریق شد...!!!!!
جنگلهای آبیدرسنندج را آتش فراگرفت....!!!!!!!
ویا چشمه های هزاران ساله طاق بستان به یکباره خشکید .....!!!!!!
می گویند زمین روح دارد با ذره ذره خاکش حس می کند وپاسخ میدهد بعضی این روح را مام نامیدندپس..........
مام...
سرزمین کهنم
مام....
دیارپهناورم
به کدامین عمل مارا از داشتن زیبای هایت محروم می کنی مگر نه اینکه مادران بعداز خدای مهربان ترینند
مگر نه اینکه تو را عاشق نامیدند عاشق تمام مردمان سرزمینم از گذشته تاحالا
پس از چه غمگینی مهربانم .........
می دانم بدترین ها.... آبیدرت را رنجیده خاطر کردند,
می دانم معشوقهای بی زبان وبی پناهت را در دامن زاگرست با درختان پهناورش به اتش جهالت سوزانند .........
اما تو که می دانی کوردان مانای دیارم بر ذره ذره خاکت عشق میورزند چگونه غمت را بر آب آینه گونه پای کوه زاگرست
طاق وسانم
ارزانی ساختی ؟؟؟؟؟؟چگونه مهربان ترین
می دانم باز بدی ما,,,,,,,,, عشاق اب وسنگ را زیکدگر جداساخت
اما تو واسطی شو به پیشگاه ایزد که بگذرد از این خشم سهمگین بر
دیار بی همتایم
اینجا بود که مام سرزمین غم بارم این اشعار بذهنم رسوخ کرد که با آب دیدگانم تقدیمت کنم ....
هرگاه سفیری
به کشوری وارد میشود
تاج گلی را
به مزار سرباز گمنام پیشکش میکند
اگر فرداها
سفیری به سرزمین من(کردستان) آید
از من بپرسد
کجاست مزار سرباز گمنام
می گویم: سرورم
در کنار هر جویباری
بر روی سکوی هر مسجدی
در آستانه دروازهٔ هر خانه ای؛ کلیسایی؛ هر غاری
بر روی سنگ هر کوهی
در زیر درخت هر باغی
در این سرزمین
بر روی وجب به وجب خاکش
در زیر نقطه به نقطه آسمانش
نترس
اندکی سر فرود آور و
تاج گلت را زمین بگذار.
(عه بدوللا په شیو)
پس بخاطر خون رنگینی که سرزمینم را گلگون ساخته ببخش تمام پلشتی ها ......
گروه مانا
جنگلهای بلوط زاگرس درایلام طعمه حریق شد...!!!!!
جنگلهای آبیدرسنندج را آتش فراگرفت....!!!!!!!
ویا چشمه های هزاران ساله طاق بستان به یکباره خشکید .....!!!!!!
می گویند زمین روح دارد با ذره ذره خاکش حس می کند وپاسخ میدهد بعضی این روح را مام نامیدندپس..........
مام...
سرزمین کهنم
مام....
دیارپهناورم
به کدامین عمل مارا از داشتن زیبای هایت محروم می کنی مگر نه اینکه مادران بعداز خدای مهربان ترینند
مگر نه اینکه تو را عاشق نامیدند عاشق تمام مردمان سرزمینم از گذشته تاحالا
پس از چه غمگینی مهربانم .........
می دانم بدترین ها.... آبیدرت را رنجیده خاطر کردند,
می دانم معشوقهای بی زبان وبی پناهت را در دامن زاگرست با درختان پهناورش به اتش جهالت سوزانند .........
اما تو که می دانی کوردان مانای دیارم بر ذره ذره خاکت عشق میورزند چگونه غمت را بر آب آینه گونه پای کوه زاگرست
طاق وسانم
ارزانی ساختی ؟؟؟؟؟؟چگونه مهربان ترین
می دانم باز بدی ما,,,,,,,,, عشاق اب وسنگ را زیکدگر جداساخت
اما تو واسطی شو به پیشگاه ایزد که بگذرد از این خشم سهمگین بر
دیار بی همتایم
اینجا بود که مام سرزمین غم بارم این اشعار بذهنم رسوخ کرد که با آب دیدگانم تقدیمت کنم ....
هرگاه سفیری
به کشوری وارد میشود
تاج گلی را
به مزار سرباز گمنام پیشکش میکند
اگر فرداها
سفیری به سرزمین من(کردستان) آید
از من بپرسد
کجاست مزار سرباز گمنام
می گویم: سرورم
در کنار هر جویباری
بر روی سکوی هر مسجدی
در آستانه دروازهٔ هر خانه ای؛ کلیسایی؛ هر غاری
بر روی سنگ هر کوهی
در زیر درخت هر باغی
در این سرزمین
بر روی وجب به وجب خاکش
در زیر نقطه به نقطه آسمانش
نترس
اندکی سر فرود آور و
تاج گلت را زمین بگذار.
(عه بدوللا په شیو)
پس بخاطر خون رنگینی که سرزمینم را گلگون ساخته ببخش تمام پلشتی ها ......
گروه مانا
۱.۲k
۲۸ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.