رمان♥️ born black = تولد سیاهی ♥️
#رمان♥️ born black = تولد سیاهی ♥️
پارت ۵
(وارد اتاق می شیم )
سپیده:من از همینجا از همتون خداحافظی میکنم
یاسی:باز تو فاز منفی دادی
ستایش :ساکت باشین مثلا دارن اعلام میکنن
خانم:نفر اول عسل .....
نفر دوم یاسمین ....
نفر سوم سپیده.....
تمامی کسانی که قبول شدن اعلام شد
ستایش : 😲😲😲
سپیده:یایایا آخ جون تو قبول نشدی
یاسمین:وات دفاخ؟؟؟تو به ما رسوندی بعد تو قبول نشدی و ما قبول شدیم؟؟؟
سپیده:یک لحظه صبر کن من میرم صحبت میکنم
ستایش:😭😭😭وای خدایا نکنه عسل برگه ها رو جا به جا کرده باشه آخه بغل دستی من بود
(بالاخره بعد از کلی خواهش اجازه دادن دوربین هاروچک کنیم)
خانم:الان رسیدگی میکنم عسل ....به دفتر مراجعه کنه
عسل:خانم ببخشید
خانم :اخراجی
عسل:اخ جون.به سلامت دیگه این اسکول هارو نمی بینم
خانم:نگران نباشین شما میتونین با دوستاتون برین و برای این اشتباه من از شما عذرخواهی میکنم و یک هدیه ی ناقابل تقدیم شما میکنم
ما:وات د حال؟؟؟
سپیده :حالا چی هست؟؟
(ستایش سپیده رو نیشگون میگیره)
سپیده :مگه باز چیکار کردم؟؟
خانم:ساکت به غیر از بورسیه به شما رو بلیط کنسرت داده می شه
یاسمین:وات؟؟واقعا این مدیر مدرسه است؟ این تا دیروز ما رو دعوا میکرد مقنعتو بکش جلو
(یاسمین و سپیده شروع به حرکات موزون میکنن)
خانم:برین بیرون تا اخراجتون نکردم
پارت ۵
(وارد اتاق می شیم )
سپیده:من از همینجا از همتون خداحافظی میکنم
یاسی:باز تو فاز منفی دادی
ستایش :ساکت باشین مثلا دارن اعلام میکنن
خانم:نفر اول عسل .....
نفر دوم یاسمین ....
نفر سوم سپیده.....
تمامی کسانی که قبول شدن اعلام شد
ستایش : 😲😲😲
سپیده:یایایا آخ جون تو قبول نشدی
یاسمین:وات دفاخ؟؟؟تو به ما رسوندی بعد تو قبول نشدی و ما قبول شدیم؟؟؟
سپیده:یک لحظه صبر کن من میرم صحبت میکنم
ستایش:😭😭😭وای خدایا نکنه عسل برگه ها رو جا به جا کرده باشه آخه بغل دستی من بود
(بالاخره بعد از کلی خواهش اجازه دادن دوربین هاروچک کنیم)
خانم:الان رسیدگی میکنم عسل ....به دفتر مراجعه کنه
عسل:خانم ببخشید
خانم :اخراجی
عسل:اخ جون.به سلامت دیگه این اسکول هارو نمی بینم
خانم:نگران نباشین شما میتونین با دوستاتون برین و برای این اشتباه من از شما عذرخواهی میکنم و یک هدیه ی ناقابل تقدیم شما میکنم
ما:وات د حال؟؟؟
سپیده :حالا چی هست؟؟
(ستایش سپیده رو نیشگون میگیره)
سپیده :مگه باز چیکار کردم؟؟
خانم:ساکت به غیر از بورسیه به شما رو بلیط کنسرت داده می شه
یاسمین:وات؟؟واقعا این مدیر مدرسه است؟ این تا دیروز ما رو دعوا میکرد مقنعتو بکش جلو
(یاسمین و سپیده شروع به حرکات موزون میکنن)
خانم:برین بیرون تا اخراجتون نکردم
۶.۸k
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.