تاریخ کوتاه ایران و جهان-236
تاریخ کوتاه ایران و جهان-236
______________________________________
در پیرامون سال 485 پ. ، هراکلیت (هراکلیتوس) ، خردشناسی (فلسفهء) زرتشتی خود را نوشت و آموزش دادن آنرا آغاز کرد.
_______________________________________
یازده سال پس از افزوده شدن باختر «هاتیا» (آسیای صغیر یا آناتولی) به قلمروی «شاهنشاهی ایران هخامنشی» بدست «کورش بزرگ» ، که برابر بود با سال 435 پ.{پیشازادروز}(قبل میلاد) ، هراکلیت (هراکلیتوس) در یکی از شهرهای «شاهنشاهی ایران هخامنشی» ، بنام «افه سوس» زاده شد (1) . با رونهش (توجه) به اینکه موبدان زرتشتی ، از آغاز سال 446 پ. ، در سراسر باختر «هاتیا» (آسیای صغیر یا آناتولی) ، آموزش دادن دین زرتشت را آغاز کرده بودند ، پایابراین (بنابراین) هراکلیت (هراکلیتوس) جوان توانست که با خردشناسی (فلسفهء) زرتشت بخوبی آشنا بشود ، و آنرا «درست» ارزیابی کند ، و آنرا آگاهانه بپذیرد . هراکلیت (هراکلیتوس) سپس ، در سال 485 پ. ، خردشناسی (فلسفهء) زرتشتی خود را بخوبی به نوشته درآورد و آموزش دادن آنرا نیز آغاز کرد .
چکیدهء خردشناسی (فلسفهء) زرتشتی هراکلیت (هراکلیتوس) از زبان خودش ، چنین است:
«کشاکش داشتن ناسازگارها (اضداد)» در سرشت (طبیعت) ، یک چم (قانون) فراگیر است ؛ که من آنرا «لوگوس» می نامم . گرچه «ناسازگاری» (تضاد) از دید مردمان کوچه و بازار ، پدیده ای ناپسند است ؛ ولی از دید یک خردمند (فیلسوف) ، هستی (وجود) داشتن این ناسازگاری ها (تضادها) ، در روند (جریان) فرگشت (تکامل) پدیده های سرشتی (طبیعی) ، چیزی ناگزیر است .
پس چون «کشاکش داشتن ناسازگارها (اضداد)» در سرشت (طبیعت) ، چمی (قانونی) فراگیر است ؛ پس جهان همواره در روند (جریان) دگرشی (تغییری) همیشگی است . بواژگانی دیگر ، «هستی» نه از گونهء «بودن» ، بلکه از گونهء «شدن» است ؛ و هر پدیدهء سرشتی ، در هر "آن" (لحظه) ، در روند «چیزی دیگر شدن» است . اگر بخواهم که این برونگی (واقعیت) سرشتی را با یک همسنجی (قیاس) ، گسترده گوئی کنم (توضیح بدهم) ، باید بگویم که : «ما نمی توانیم که بیش از یکبار ، به یک رودخانه پا بگذاریم ؛ چون بار دومی که به آن رودخانه پا میگذاریم ، آن رودخانه دگرش (تغییر) یافته است ، حتی اگر گاهدوری (فاصلهء زمانی) این دو پاگذاری (ورود) به رودخانه ، یک "آن" (لحظه) باشد» . پایابراین (بنابراین) ، آن «سرشتی پدیده ای» که به دیدهء ما ، بی جنبش (بی حرکت) می آید ، برونانه (در واقع) ، در روند (جریان) دگرشی (تغییری) درونی است ؛ و مایهء این «دگرش درونی» ، کشاکش جاودان میان بنپایه های (عناصر) ناسازگار (متضاد) آن «سرشتی پدیده» است.
«آتش» ، در هستی شناسی هراکلیت (هراکلیتوس) ، نماد (سمبول) «لوگوس» است ؛ و انگار (ایدهء) «آتش سوزی جاودان جهانی» ، به مینوی (به معنی) بازگشت دوبارهء آن چیزی است که از «لوگوس» دور افتاده است .
پژوهشپایه ها (منابع تحقیق):
(1)
«تاریخ فلسفه» نوشتهء فردریک کاپلستون ، برگردان (ترجمهء) جلال الدین مجتبوی ، چاپ و پخش (انتشارات) سروش ، جلد یک ، برگرویه های (صفحات) 49 تا 59
(2)
https://fa.wikipedia.org/wiki/هراکلیتوس
https://en.wikipedia.org/wiki/Heraclitus
______________________________________
در پیرامون سال 485 پ. ، هراکلیت (هراکلیتوس) ، خردشناسی (فلسفهء) زرتشتی خود را نوشت و آموزش دادن آنرا آغاز کرد.
_______________________________________
یازده سال پس از افزوده شدن باختر «هاتیا» (آسیای صغیر یا آناتولی) به قلمروی «شاهنشاهی ایران هخامنشی» بدست «کورش بزرگ» ، که برابر بود با سال 435 پ.{پیشازادروز}(قبل میلاد) ، هراکلیت (هراکلیتوس) در یکی از شهرهای «شاهنشاهی ایران هخامنشی» ، بنام «افه سوس» زاده شد (1) . با رونهش (توجه) به اینکه موبدان زرتشتی ، از آغاز سال 446 پ. ، در سراسر باختر «هاتیا» (آسیای صغیر یا آناتولی) ، آموزش دادن دین زرتشت را آغاز کرده بودند ، پایابراین (بنابراین) هراکلیت (هراکلیتوس) جوان توانست که با خردشناسی (فلسفهء) زرتشت بخوبی آشنا بشود ، و آنرا «درست» ارزیابی کند ، و آنرا آگاهانه بپذیرد . هراکلیت (هراکلیتوس) سپس ، در سال 485 پ. ، خردشناسی (فلسفهء) زرتشتی خود را بخوبی به نوشته درآورد و آموزش دادن آنرا نیز آغاز کرد .
چکیدهء خردشناسی (فلسفهء) زرتشتی هراکلیت (هراکلیتوس) از زبان خودش ، چنین است:
«کشاکش داشتن ناسازگارها (اضداد)» در سرشت (طبیعت) ، یک چم (قانون) فراگیر است ؛ که من آنرا «لوگوس» می نامم . گرچه «ناسازگاری» (تضاد) از دید مردمان کوچه و بازار ، پدیده ای ناپسند است ؛ ولی از دید یک خردمند (فیلسوف) ، هستی (وجود) داشتن این ناسازگاری ها (تضادها) ، در روند (جریان) فرگشت (تکامل) پدیده های سرشتی (طبیعی) ، چیزی ناگزیر است .
پس چون «کشاکش داشتن ناسازگارها (اضداد)» در سرشت (طبیعت) ، چمی (قانونی) فراگیر است ؛ پس جهان همواره در روند (جریان) دگرشی (تغییری) همیشگی است . بواژگانی دیگر ، «هستی» نه از گونهء «بودن» ، بلکه از گونهء «شدن» است ؛ و هر پدیدهء سرشتی ، در هر "آن" (لحظه) ، در روند «چیزی دیگر شدن» است . اگر بخواهم که این برونگی (واقعیت) سرشتی را با یک همسنجی (قیاس) ، گسترده گوئی کنم (توضیح بدهم) ، باید بگویم که : «ما نمی توانیم که بیش از یکبار ، به یک رودخانه پا بگذاریم ؛ چون بار دومی که به آن رودخانه پا میگذاریم ، آن رودخانه دگرش (تغییر) یافته است ، حتی اگر گاهدوری (فاصلهء زمانی) این دو پاگذاری (ورود) به رودخانه ، یک "آن" (لحظه) باشد» . پایابراین (بنابراین) ، آن «سرشتی پدیده ای» که به دیدهء ما ، بی جنبش (بی حرکت) می آید ، برونانه (در واقع) ، در روند (جریان) دگرشی (تغییری) درونی است ؛ و مایهء این «دگرش درونی» ، کشاکش جاودان میان بنپایه های (عناصر) ناسازگار (متضاد) آن «سرشتی پدیده» است.
«آتش» ، در هستی شناسی هراکلیت (هراکلیتوس) ، نماد (سمبول) «لوگوس» است ؛ و انگار (ایدهء) «آتش سوزی جاودان جهانی» ، به مینوی (به معنی) بازگشت دوبارهء آن چیزی است که از «لوگوس» دور افتاده است .
پژوهشپایه ها (منابع تحقیق):
(1)
«تاریخ فلسفه» نوشتهء فردریک کاپلستون ، برگردان (ترجمهء) جلال الدین مجتبوی ، چاپ و پخش (انتشارات) سروش ، جلد یک ، برگرویه های (صفحات) 49 تا 59
(2)
https://fa.wikipedia.org/wiki/هراکلیتوس
https://en.wikipedia.org/wiki/Heraclitus
۹۰۰
۲۳ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.