پرنده افسون شده`1`
هیچی درست پیش نمیرفت گیچ بودم نمیدونم من اینجا چکار میکنم من قرار بود حواسم بهش باشه اونو مامان و بابا به من سپرده بودن قرار بود من مواظبش باشم ولی من.....چه کار کردم لعنتی
دارم دیوونه میشم
این حرفا میتونن فقط نصفی از فکر های روزانش باشه اون دیگه خود قبلیش نشد اون کوچولوی دوست داشتنی و کیوت اون دختر بچه همزمان با برخورد ماشین به تن عزیز ترین فرد زندگیش خود واقعیش نشد
ا/ت
ساعت پنج و نیم بود از خواب بیدار شدم و شروع یه روز مسخره دیگه
رفتم یه دوش ۲۰ مین گرفتم اومدم و کارام کردم و چون میلی به صبحانه نداشتم یه قهوه خوردم و ساعت شیش حرکت کردم سمت شرکت
تو ماشین بودم و همش به این که قراره بعد از رفتنم به کره چی بشه فکر میکردم
۱۳ سال پیش.
مامان ا/ت(لانا)
لانا:من نمیذارم پسرم ازم جدا کنیی(داد و گریه)
مینهو(پدر ا/ت)
مینهو:پدر تو کی انقد سنگ دل شدی که به نوه خودت رحم نمیکنی؟
پدربزرگ ا/ت(جیهون)
جیهون:من فرقی بین نوه هام نمیزارم وقتی همه ی پسرا از طرف خانواده خودشون برای آموزش به دست گرفتن باند رفتن باید از خانواده شما هم بره
لانا:تو میدونی اون بیماری قلبی داره لعنتی(گریه و داد)
مینهو:راس میگه اگه چیزیش بشه چی؟
دارم دیوونه میشم
این حرفا میتونن فقط نصفی از فکر های روزانش باشه اون دیگه خود قبلیش نشد اون کوچولوی دوست داشتنی و کیوت اون دختر بچه همزمان با برخورد ماشین به تن عزیز ترین فرد زندگیش خود واقعیش نشد
ا/ت
ساعت پنج و نیم بود از خواب بیدار شدم و شروع یه روز مسخره دیگه
رفتم یه دوش ۲۰ مین گرفتم اومدم و کارام کردم و چون میلی به صبحانه نداشتم یه قهوه خوردم و ساعت شیش حرکت کردم سمت شرکت
تو ماشین بودم و همش به این که قراره بعد از رفتنم به کره چی بشه فکر میکردم
۱۳ سال پیش.
مامان ا/ت(لانا)
لانا:من نمیذارم پسرم ازم جدا کنیی(داد و گریه)
مینهو(پدر ا/ت)
مینهو:پدر تو کی انقد سنگ دل شدی که به نوه خودت رحم نمیکنی؟
پدربزرگ ا/ت(جیهون)
جیهون:من فرقی بین نوه هام نمیزارم وقتی همه ی پسرا از طرف خانواده خودشون برای آموزش به دست گرفتن باند رفتن باید از خانواده شما هم بره
لانا:تو میدونی اون بیماری قلبی داره لعنتی(گریه و داد)
مینهو:راس میگه اگه چیزیش بشه چی؟
۲.۹k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.