اگر با گریههای خویش میرقصم همینم من

اگر با گریه‌های خویش می‌رقصم  همینم من
و هرکس هرچه می‌خواهد بگوید این چنینم من

چه ارزش داشت اصلا خوردن یک دانه‌‌‌‌‌ی گندم
چرا از نسل تبعید بشر روی زمینم من

پلنگی زخمی از همدستی هر دره با ماهم 
برای عکس خود درآب هرشب در کمینم من

بپرس از زخم دست کارگر معنای تقوا را
نه از این پینه‌ي مُهری که دارم بر جبینم من

دلم جز با خودم با هرکسی دست رفاقت داد
چه ماری سال‌ها پروده‌ام در آستینم من

شبیه قله‌ي آتشفشانی سرد و خاموشم
ولی در سینه‌ام لبریز بغض آتشینم من

مصیبت نامه باید گفت شرح سرنوشتم را
نشد درخواب هم رویای شادی را ببینم من

#مهرداد_انتظاری


💫🎋
دیدگاه ها (۱)

از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریمنه طاقت خاموشی، نه میل سخن...

صورت ناز تو روی ماه را کم می کندپیش برق چشم تو خورشید سر خم ...

بی تو شیرازه جانم شده پاشیده ز همغمت انگار به نابودی من خورد...

اینجــا به دل سپردن من گیر داده اندمشتی اجل به بردن من گیر د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط