فیک مافیای خشن پارت 8
کفش تهیونگ تو پام بود پیاده شدم کولش کردم کفشمو دستم گرفتم
راه اوفتاد تهیونگ تو اتاقش رو تخت گذاشتم
بغضش گرفته
ا. ت: تهیونگ خوبی
تهیونگ: نه ، من چی ندارم که تو منو دوست نداری
ا. ت :.......
تهیونگ: ها جوابمو بده
پاشد
ا. ت: الان مستی نمیفهمی چی میگی
تهیونگ: میفهمم
ا. ت: پس بهتر استراحت کنی
داشتم از اتاق بیرون میرفتم دستمو گرفت
ا. ت: چت..............
لباشو رو لبام گذاشت
محکم مک میزند
6دقیقه بعد کل لبام خونی شد
ا. ت: بس کن دیگه خفه شدم
تهیونگ داشت میوفتاد گرفتمش روتخت گذاشتم
دستم گرفتم
تهیونگ: پیشم بمون
ا. ت: لباسمو عوض کنم ، میام پیشت
تهیونگ: باشه
لباسمو عوض کردم آرایشمو پاک کردم
ناموسن نویسنده چرا اسم فیک گذاشتی مافیای خشن باید میذاشتی خرس عسلی
) نویسنده: 🙄به ذهنم اومد دیگه )
رفتم پیشش دراز کشیدم
بغلش کردم
خدا شبیه نینیه
خوابیدم
پرش زمانی به صبح
صبح بیدار شدم
تهیونگ بیدار بود
تهیونگ : بلخره قبول کردی
ا. ت: چی
تهیونگ: دوست دخترم شی
ا. ت: دیگاه آره
تهیونگ 🥳بیا بغلم
رفتم بغلش
پاشدیم رفتیم صبحانه خوردیم برگشتیم باز تو تخت
تهیونگ: واقعا میخوای بخوابی
ا. ت...یس
راه اوفتاد تهیونگ تو اتاقش رو تخت گذاشتم
بغضش گرفته
ا. ت: تهیونگ خوبی
تهیونگ: نه ، من چی ندارم که تو منو دوست نداری
ا. ت :.......
تهیونگ: ها جوابمو بده
پاشد
ا. ت: الان مستی نمیفهمی چی میگی
تهیونگ: میفهمم
ا. ت: پس بهتر استراحت کنی
داشتم از اتاق بیرون میرفتم دستمو گرفت
ا. ت: چت..............
لباشو رو لبام گذاشت
محکم مک میزند
6دقیقه بعد کل لبام خونی شد
ا. ت: بس کن دیگه خفه شدم
تهیونگ داشت میوفتاد گرفتمش روتخت گذاشتم
دستم گرفتم
تهیونگ: پیشم بمون
ا. ت: لباسمو عوض کنم ، میام پیشت
تهیونگ: باشه
لباسمو عوض کردم آرایشمو پاک کردم
ناموسن نویسنده چرا اسم فیک گذاشتی مافیای خشن باید میذاشتی خرس عسلی
) نویسنده: 🙄به ذهنم اومد دیگه )
رفتم پیشش دراز کشیدم
بغلش کردم
خدا شبیه نینیه
خوابیدم
پرش زمانی به صبح
صبح بیدار شدم
تهیونگ بیدار بود
تهیونگ : بلخره قبول کردی
ا. ت: چی
تهیونگ: دوست دخترم شی
ا. ت: دیگاه آره
تهیونگ 🥳بیا بغلم
رفتم بغلش
پاشدیم رفتیم صبحانه خوردیم برگشتیم باز تو تخت
تهیونگ: واقعا میخوای بخوابی
ا. ت...یس
۲۶.۱k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.