عاشقانه
زدم بیرون، شبی از خویش؛ رفتم، گم شدم؛ حالا :
به قصدِ کشفِ خود در قصّه ای منحوس می گردم
غریبم با خروشِ رود، با آرامش دریا
کویری تشنه ام؛ دنبال اقیانوس می گردم
چراغِ چشمهایم نیست روشن؛ باز هم دارم :
میانِ روزگاری تار، با فانوس می گردم
میان برزخِ خوف و رجا با عشق، بی پروا :
پیِ یک روزنِ امّیدم و مایوس می گردم
تو هم مِثل جوانی، گم شدی ناگاه و من دارم :
به دنبال نشانی از تو، نامحسوس می گردم
تو در من گم شدی؛ من در تو گم تر، عاقبت یک روز :
به دنبال نشانی از تو، در قاموس می گردم
مرا کابوسِ دوری از تو، خواهد کشت، با اینکه :
تو رویای منی، دارم در این کابوس می گردم
جهانم مثل زندان بود و من، در خویش زندانی؛
در این محبس به دنبال زنی محبوس می گردم...
به قصدِ کشفِ خود در قصّه ای منحوس می گردم
غریبم با خروشِ رود، با آرامش دریا
کویری تشنه ام؛ دنبال اقیانوس می گردم
چراغِ چشمهایم نیست روشن؛ باز هم دارم :
میانِ روزگاری تار، با فانوس می گردم
میان برزخِ خوف و رجا با عشق، بی پروا :
پیِ یک روزنِ امّیدم و مایوس می گردم
تو هم مِثل جوانی، گم شدی ناگاه و من دارم :
به دنبال نشانی از تو، نامحسوس می گردم
تو در من گم شدی؛ من در تو گم تر، عاقبت یک روز :
به دنبال نشانی از تو، در قاموس می گردم
مرا کابوسِ دوری از تو، خواهد کشت، با اینکه :
تو رویای منی، دارم در این کابوس می گردم
جهانم مثل زندان بود و من، در خویش زندانی؛
در این محبس به دنبال زنی محبوس می گردم...
۱۴.۷k
۱۱ مرداد ۱۴۰۱