نیلوفر مسیح شاعر اسلام آبادی
بانو "نیلوفر مسیح"، شاعر و نویسندهی کرمانشاهی، زادهی سال ۱۳۶۲ خورشیدی، در اسلامآباد غرب است.
وی دوران کودکیاش را در زادگاهش گذراند و از نوجوانی به بعد ساکن گیلانغرب شد.
وی لیسانس زیست شناسی دارد.
▪کتابشناسی:
- چشمهای یلدا: و کلمه - کلید جهان هولوگرافیک - رمانی جذاب دربارهی مکتب فلسفی - ادبی اصالت کلمه (عریانیسم) (جلد ۱)، همراه با آرش آذرپیک و هنگامه اهورا، انتشارات روزگار، ۱۳۹۶
- جنس سوم (عاشقانههای یک فرازن)، انتشارات دیباچه، ۱۴۰۰
و...
▪نمونهی شعر:
(۱)
[فریاد دارها]
آفتاب:
درخت شاد
فریاد گنجشکها
هورهی مرد
###
ماهتاب:
درخت غمگین
گنجشکهای لال
هورهی ناتمام
(۲)
[موسیقی افلاک]
پنجره کوکو/کوکو
شرشر
خش خش
عطر بهار نارنج
زن عصای سفید
(۳)
[آسمان ممنوع]
دختر عروسک
پسر تفنگ
زن/ مرد
چوپی قبیله؟ پرواز بادبادکها؟
چمری باد
دو جسد
(۴)
[مراقبه]
ماه نوای زنجرهها
باغ نالهی برگ
مرد فریاد میلهها
(۵)
[جهان سوم]
سرباز ................... تفنگ
کودک......................گل
□□
سرباز
گل؟........................گلوله؟
□□
چکمههای سزخ
گلهای مچاله
(۶)
از کوچهمان نسیم بیتو گذشت
شبی که ماه به خون آغشته شد
شبی که درد ابتدای فاجعه بود
در سطری که آفتاب
خسته از این همه جادهی بیخیال
به پنجره پناه آورده بود
پنجرهای که بسته بود
رو به کوچه
رو به قاب عکسی غمگین
رو به ماه
رو به آه
رو به این متن خسته از نگاه.
(۷)
[جهان یک زن]
مرزی نیست
آه، خسته از دهان میگریزد
و کلمه از معنا
به سان شیء از جوهرهی خویش
هستی در مفهوم گنگ خویش وامانده
من از معنا
تهی از من
حروف همیشه بهانهی اتصالاند
وقتی آدمها
بیحضور هم خسته از خویشاند
مثل زنی که از زنانگی خسته
مثل مردی که امتناع میکند جهانش را
مثل من
که پس میزنم بودن را
صیرورت و هستن را
جهان من شبیست
که خورشیدش را غروبیده
و یا درختی که در تکرار خویش
برگهایش را میپاییزد
و میزمستاند در خود
شب، شبی طولانیست
امتداد زن ولی چه کوتاه است
در خیال خواب یک آغوش
که سرگردان کمی بودن و یک لحظه لبخند است
در ساعت آتش.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
وی دوران کودکیاش را در زادگاهش گذراند و از نوجوانی به بعد ساکن گیلانغرب شد.
وی لیسانس زیست شناسی دارد.
▪کتابشناسی:
- چشمهای یلدا: و کلمه - کلید جهان هولوگرافیک - رمانی جذاب دربارهی مکتب فلسفی - ادبی اصالت کلمه (عریانیسم) (جلد ۱)، همراه با آرش آذرپیک و هنگامه اهورا، انتشارات روزگار، ۱۳۹۶
- جنس سوم (عاشقانههای یک فرازن)، انتشارات دیباچه، ۱۴۰۰
و...
▪نمونهی شعر:
(۱)
[فریاد دارها]
آفتاب:
درخت شاد
فریاد گنجشکها
هورهی مرد
###
ماهتاب:
درخت غمگین
گنجشکهای لال
هورهی ناتمام
(۲)
[موسیقی افلاک]
پنجره کوکو/کوکو
شرشر
خش خش
عطر بهار نارنج
زن عصای سفید
(۳)
[آسمان ممنوع]
دختر عروسک
پسر تفنگ
زن/ مرد
چوپی قبیله؟ پرواز بادبادکها؟
چمری باد
دو جسد
(۴)
[مراقبه]
ماه نوای زنجرهها
باغ نالهی برگ
مرد فریاد میلهها
(۵)
[جهان سوم]
سرباز ................... تفنگ
کودک......................گل
□□
سرباز
گل؟........................گلوله؟
□□
چکمههای سزخ
گلهای مچاله
(۶)
از کوچهمان نسیم بیتو گذشت
شبی که ماه به خون آغشته شد
شبی که درد ابتدای فاجعه بود
در سطری که آفتاب
خسته از این همه جادهی بیخیال
به پنجره پناه آورده بود
پنجرهای که بسته بود
رو به کوچه
رو به قاب عکسی غمگین
رو به ماه
رو به آه
رو به این متن خسته از نگاه.
(۷)
[جهان یک زن]
مرزی نیست
آه، خسته از دهان میگریزد
و کلمه از معنا
به سان شیء از جوهرهی خویش
هستی در مفهوم گنگ خویش وامانده
من از معنا
تهی از من
حروف همیشه بهانهی اتصالاند
وقتی آدمها
بیحضور هم خسته از خویشاند
مثل زنی که از زنانگی خسته
مثل مردی که امتناع میکند جهانش را
مثل من
که پس میزنم بودن را
صیرورت و هستن را
جهان من شبیست
که خورشیدش را غروبیده
و یا درختی که در تکرار خویش
برگهایش را میپاییزد
و میزمستاند در خود
شب، شبی طولانیست
امتداد زن ولی چه کوتاه است
در خیال خواب یک آغوش
که سرگردان کمی بودن و یک لحظه لبخند است
در ساعت آتش.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
۱.۵k
۲۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.