نومیدی
تد باندی...
-------------------------------
میزند زیر گریه منتظر است....
شاهد گریه کردنم باشد....
زن دیوانه ای است میخواهد...
با همین گریه ها زنم باشد....
من ب سیگار ناشتای خودم....
بیشتر فکر میکنم تا او....
شاید این صبح تلخ بی سیگار....
صبح اتش گرفتنم باشد...
زندگی میکند و می گوید....
با همین مرد مرده خوشبختم...
من نفس میکشم و می خواهم....
کفنم وصله تنم باشد...
می زنم زیر خنده می گوید....
با تو خوشبخت با تو خوشحالم...
میگذارم که هر چ میخواهد....
هر چ می خواهدم زنم باشد...
در کنارم همیشه می مانی؟
در کنارم دوباره می خوابی؟
باشد...این بار نیز با این ک...
در تکاپوی رفتنم باشد...
کاش پایان گرفته بود و نبود....
کاش می رفت کاش می مردم...
اخرین ردپای دستانش...
باید اغاز مردنم باشد....
زن دیوانه رفت...من ماندم....
اسمان های ابی ام رفتند...
ابرها امدند پس باید...
وقت باران گرفتنم باشد...
-------------------------------
میزند زیر گریه منتظر است....
شاهد گریه کردنم باشد....
زن دیوانه ای است میخواهد...
با همین گریه ها زنم باشد....
من ب سیگار ناشتای خودم....
بیشتر فکر میکنم تا او....
شاید این صبح تلخ بی سیگار....
صبح اتش گرفتنم باشد...
زندگی میکند و می گوید....
با همین مرد مرده خوشبختم...
من نفس میکشم و می خواهم....
کفنم وصله تنم باشد...
می زنم زیر خنده می گوید....
با تو خوشبخت با تو خوشحالم...
میگذارم که هر چ میخواهد....
هر چ می خواهدم زنم باشد...
در کنارم همیشه می مانی؟
در کنارم دوباره می خوابی؟
باشد...این بار نیز با این ک...
در تکاپوی رفتنم باشد...
کاش پایان گرفته بود و نبود....
کاش می رفت کاش می مردم...
اخرین ردپای دستانش...
باید اغاز مردنم باشد....
زن دیوانه رفت...من ماندم....
اسمان های ابی ام رفتند...
ابرها امدند پس باید...
وقت باران گرفتنم باشد...
۳۶.۱k
۲۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.