ای مهرِ بی مهر
ای مهرِ بی مهر
علمِ به ثریا رفته
ثروتِ به ز علم!
کیفِ برزنتی فراموش نشده ام بر دوشم!
تاختیم با نهضت بی مادر و سوادِ بیسوادی
گچ های دزدی و فلکِ کفِ پا و چوبِ ترِ بهرام!
من فقر را زیسته ام، تی تاب قرمز حامد و نانِ خالیِ من!
مدرسه ی بیعلم' سرمای بُرنده! بیست گیرِ بی جایزه، مدیرِ جلاد و معاونِ خواجه و کودک کُن!
کِل های مادر و دانشگاهِ زحمت و تفاله شدن
صفرِ به صد رسیده و صدهای صفر شده
کودکانِ میز و دفتر ندیده!
غریبه با نقاشی و آمدن های بابای بی چتر و با باران' نایلون های خالی و کوکب های فرسوده
حق خورهای نفوذی خوابگاه!
استادانِ استادِ پوچ و بیسوادِ دست نشانده
بیدارنِ دانای تبعیدی!
آسیب های زخمدار کُن و بی جبران
مقایسه ی کفش های ملی و پُماهای نسیه ی حاج صیدی!
طرح کادهای نرفته و نماز های بی وضو و اجباری
تواشیح و سرودِ تُخم مالی و روضه
مدرسه این بود..
مهرِ بی مهر و بیسود!
طعم تلخ حقارت، تبعیض و خاطره
سیمِ داغِ پدر روی شصتِ نحیفِ پسر
ورزش و دیدن یواشکی ِ مرضیه و زهرا...
شعار نداده ی مرگ بر آمریکا
مدرسه این بود، ای مهرِ بی مهری
من فقر را چشیده ام، با کودکان بیکارِ کار زیسته ام و خاطراتم تمام سیلیِ سرخِ لرزه های خربزه ی نخورده است، آوارم حاصل زلزله ی نیامده است و هنوز درگیر کیف و کفش و استرس های اولیا و مربیانی هستم که پدر دوبار برای درسم به مدرسه آمد و تا دیروز که پشت میله های کنکور بی سهمیه میتاختم...
دوم راهنمایی خطابم میکرد!
بیچاره مادر بیسواد.. دکترِ خانه!
مدرسه این بود، ای مهرِ بی مهری!
فقط نفس عمیق مهر با صدای بلند تنهایی به گوش میرسد! فنچ های بی همه چیز با همه چیز شده اند و بر صندلی ترقی و ریاست میتازند!
فرزند شهید دندانپزشک میشود و حاج محمد تقی ها پرویز را زیر آب میزنند و نابود!
مدرسه این بود...
زحمت و ساعت های زنگدار قدیمی و یک ارگاسمِ بی همتا با طعم فسفر و گردو و کشمش!
نابود شدیم، سوختیم با یادِ مدرسه
لباس کهنه ی پارسال و کیف برزنتیِ روغنی و پایه بالایم آرزوست...
معلم ورزش و دبیر زبان شدنم آرزوست!
هیچمان کردند و هیچ شدیم و بی هیچ بهانه ای گذشتیم از مرز دانستنی های بی حقوق
فرجیانِ نادان، استیضاحیانِ با شرف
دانشگاه های نر کده، قلک های رفسنجان، کامران های بی دانش آسانسور سوار و لَب گیر
مدرسه این است...
تُف به ذاتِ علمتان که ثریا را سوراخ کرد و به عمق زمین شتافت
تف به ذات قفل کننده های درودزن!
درود به نرگسانِ صورت سوخته و..
کمانگر های جاودان، معلم های اصیل و بی ریا
مدرسه سازانِ بیدار و خَیّر!
جشن های نیکو و کمرنگ، گمنامانِ کمک کُن
مهر این است!
معترض
علمِ به ثریا رفته
ثروتِ به ز علم!
کیفِ برزنتی فراموش نشده ام بر دوشم!
تاختیم با نهضت بی مادر و سوادِ بیسوادی
گچ های دزدی و فلکِ کفِ پا و چوبِ ترِ بهرام!
من فقر را زیسته ام، تی تاب قرمز حامد و نانِ خالیِ من!
مدرسه ی بیعلم' سرمای بُرنده! بیست گیرِ بی جایزه، مدیرِ جلاد و معاونِ خواجه و کودک کُن!
کِل های مادر و دانشگاهِ زحمت و تفاله شدن
صفرِ به صد رسیده و صدهای صفر شده
کودکانِ میز و دفتر ندیده!
غریبه با نقاشی و آمدن های بابای بی چتر و با باران' نایلون های خالی و کوکب های فرسوده
حق خورهای نفوذی خوابگاه!
استادانِ استادِ پوچ و بیسوادِ دست نشانده
بیدارنِ دانای تبعیدی!
آسیب های زخمدار کُن و بی جبران
مقایسه ی کفش های ملی و پُماهای نسیه ی حاج صیدی!
طرح کادهای نرفته و نماز های بی وضو و اجباری
تواشیح و سرودِ تُخم مالی و روضه
مدرسه این بود..
مهرِ بی مهر و بیسود!
طعم تلخ حقارت، تبعیض و خاطره
سیمِ داغِ پدر روی شصتِ نحیفِ پسر
ورزش و دیدن یواشکی ِ مرضیه و زهرا...
شعار نداده ی مرگ بر آمریکا
مدرسه این بود، ای مهرِ بی مهری
من فقر را چشیده ام، با کودکان بیکارِ کار زیسته ام و خاطراتم تمام سیلیِ سرخِ لرزه های خربزه ی نخورده است، آوارم حاصل زلزله ی نیامده است و هنوز درگیر کیف و کفش و استرس های اولیا و مربیانی هستم که پدر دوبار برای درسم به مدرسه آمد و تا دیروز که پشت میله های کنکور بی سهمیه میتاختم...
دوم راهنمایی خطابم میکرد!
بیچاره مادر بیسواد.. دکترِ خانه!
مدرسه این بود، ای مهرِ بی مهری!
فقط نفس عمیق مهر با صدای بلند تنهایی به گوش میرسد! فنچ های بی همه چیز با همه چیز شده اند و بر صندلی ترقی و ریاست میتازند!
فرزند شهید دندانپزشک میشود و حاج محمد تقی ها پرویز را زیر آب میزنند و نابود!
مدرسه این بود...
زحمت و ساعت های زنگدار قدیمی و یک ارگاسمِ بی همتا با طعم فسفر و گردو و کشمش!
نابود شدیم، سوختیم با یادِ مدرسه
لباس کهنه ی پارسال و کیف برزنتیِ روغنی و پایه بالایم آرزوست...
معلم ورزش و دبیر زبان شدنم آرزوست!
هیچمان کردند و هیچ شدیم و بی هیچ بهانه ای گذشتیم از مرز دانستنی های بی حقوق
فرجیانِ نادان، استیضاحیانِ با شرف
دانشگاه های نر کده، قلک های رفسنجان، کامران های بی دانش آسانسور سوار و لَب گیر
مدرسه این است...
تُف به ذاتِ علمتان که ثریا را سوراخ کرد و به عمق زمین شتافت
تف به ذات قفل کننده های درودزن!
درود به نرگسانِ صورت سوخته و..
کمانگر های جاودان، معلم های اصیل و بی ریا
مدرسه سازانِ بیدار و خَیّر!
جشن های نیکو و کمرنگ، گمنامانِ کمک کُن
مهر این است!
معترض
۴.۰k
۰۶ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.