زندگی من...
زندگی من...
یعنی شیب خط گردنت، وقتی به پهنای شانه ات می رسد،
یعنی رگ برجسته دستهایت، وقتی آنها را در هوا تکان می دهی،
یعنی مهربانی شباهنگام و خواب آلودت، وقتی که می پرسی: "سردت نیست؟"،
یعنی رگه های قرمز چشمانت، وقتی خستگی در چشمانت موج می زند،
یعنی موهای خیس روی پیشانی ات که به عطسه می اندازدت.
زندگی من
یعنی تو،
یعنی همین دلتنگی نفسگیر، وقتی این شعر را برایت می گفتم.
(عادل دانتیسم-عزیر روزهای من-صفحات 86 و 87)
یعنی شیب خط گردنت، وقتی به پهنای شانه ات می رسد،
یعنی رگ برجسته دستهایت، وقتی آنها را در هوا تکان می دهی،
یعنی مهربانی شباهنگام و خواب آلودت، وقتی که می پرسی: "سردت نیست؟"،
یعنی رگه های قرمز چشمانت، وقتی خستگی در چشمانت موج می زند،
یعنی موهای خیس روی پیشانی ات که به عطسه می اندازدت.
زندگی من
یعنی تو،
یعنی همین دلتنگی نفسگیر، وقتی این شعر را برایت می گفتم.
(عادل دانتیسم-عزیر روزهای من-صفحات 86 و 87)
۱.۶k
۱۱ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.