عشق بی انتها پارت ۶۴
#بوساگ
از هم جدا شدیم من:جونگ کوک بریم صبحونه بخوریم کوک:بریم رفتیم نشستیم جونگ کوک صندلیو آورد نشست بعد خودشو کشید جلو صبحونمونو خوردیم و پاشدیم منم میزوجمع کردم من:جونگ کوکا کوک:جانم من:به پسرا گفتی کوک:آره گفتم امروز همونطور که گفتی میریم جنگل من:آخجون کوک:دوست داری شب بعدش بریم کنار ساحل من:اوهوم شما هرچی بگی من روی چشمام میزارم اینو گفتم باهم خندیدیم بعد گفتم:یه چیز میگم پررو نشیا کوک:بگو اما قول نمیدم پررو نشم من:میدونی اولین باریه که یه مرد جذاب و مثل تو جلو روم میبینم که هم مهربونه هم جذابه هم خوش صداس کوک:حالا من یه چیز بگم پررو نشو من:بگو ولی قول نمیدم داشت ظرفا رو میشست بعد تموم شد اومد جلو روم کوک:تو تنها دختری هستی که همون دفعه اول که اومدی تو کمپانی عاشقت شدم من:چرا عاشقم شدی کوک:سوالت بی دلیل بود چون تو خوشگلی شیطونی کیوتی سکسی و تحریک کننده اون لباتم که دیگه نگم چون تعریف از لبات واقعا بی نقصه بعد یه لب خند زدم بعد اومد جلو تر کمرمو گرفت به خودش نزدیک کرد کوک:این خندهاتم که نگم برات بگم این خندهات مال خودمه برا هیچکسم این لبخندتو نشون نمیدی من:میدونی الان از خجالت آب میشم دوتا دستامو مشت کردم گرفتم جلو صورتم کوکم منو گرفته بود کوک:الان با این حرکتت دلم آب شد بعد دستمو انداختم باهم خندیدیم بعد دستمو گذاشتم رو سینش من:جونگ کوک کوک:جانم من:میترسم کوک:از چی میترسی من:از اینکه پیشم نباشی و بخوان اینو گفتم انگوشتشو گذاشت جلو لبام نزاشت حرف بزنم کوک:بوساگ من:هوم کوک:من کیه توام من: دوست پسرم کوک:نه کیه توام من:خوب عشقم کوک:دیگه نیستم یهو روشو برگردوند ازم جدا شد من:عاا جونگ کوک نکن اینکارو من فقط میترسم تو رو خدا قهر نکن من:کوک معلومه که تو عشقمی تو زندگیمی نمیخوام ازت جدا باشم من تنها کسی که دارم تویی من فقط نگرانم بعد زدم زیر گریه نشستم رو زمین چهار زانو بعد برگشت دید دارم گریه میکنم اونم نشست جلوم کوک:خیله خوب گریه نکن ببخشید یه دفعه عصبی شدم خانومم گریه نکن من:تو باهام قهری دیگه چرا گریه نکنم کوک:چون گریه هاتو دوست ندارم گریه هات نابودم میکنه من:آشتی بعد خندید گفت کوک:آشتی بعد دستمو گرفت یکم اومد جلو تر قشنگ نزدیکم شد دستمو گرفت گذاشت رو قلبش من:چقدر تند تند میزنه نزنه بیرون یه وقت کوک:این قلبم وقتی میزنه که تو کنارمی یا پیشمی و بهت نگاه میکنم تو قلبم به جز تو کسی نیست حاضرم به عقب برگردم ولی بازم عاشق تو بشم من قبلنم بهت گفته بودم که ولت نمیکنم حتی اگه خودت بخوای من ولت نمیکنم هوی بوساگ من:هوم کوک:آخه دختره ی خر(ممنون از حرفت😊😂😂) اینو که گفت خندیدم من:هان😂کوک:توله من:کوک😐
از هم جدا شدیم من:جونگ کوک بریم صبحونه بخوریم کوک:بریم رفتیم نشستیم جونگ کوک صندلیو آورد نشست بعد خودشو کشید جلو صبحونمونو خوردیم و پاشدیم منم میزوجمع کردم من:جونگ کوکا کوک:جانم من:به پسرا گفتی کوک:آره گفتم امروز همونطور که گفتی میریم جنگل من:آخجون کوک:دوست داری شب بعدش بریم کنار ساحل من:اوهوم شما هرچی بگی من روی چشمام میزارم اینو گفتم باهم خندیدیم بعد گفتم:یه چیز میگم پررو نشیا کوک:بگو اما قول نمیدم پررو نشم من:میدونی اولین باریه که یه مرد جذاب و مثل تو جلو روم میبینم که هم مهربونه هم جذابه هم خوش صداس کوک:حالا من یه چیز بگم پررو نشو من:بگو ولی قول نمیدم داشت ظرفا رو میشست بعد تموم شد اومد جلو روم کوک:تو تنها دختری هستی که همون دفعه اول که اومدی تو کمپانی عاشقت شدم من:چرا عاشقم شدی کوک:سوالت بی دلیل بود چون تو خوشگلی شیطونی کیوتی سکسی و تحریک کننده اون لباتم که دیگه نگم چون تعریف از لبات واقعا بی نقصه بعد یه لب خند زدم بعد اومد جلو تر کمرمو گرفت به خودش نزدیک کرد کوک:این خندهاتم که نگم برات بگم این خندهات مال خودمه برا هیچکسم این لبخندتو نشون نمیدی من:میدونی الان از خجالت آب میشم دوتا دستامو مشت کردم گرفتم جلو صورتم کوکم منو گرفته بود کوک:الان با این حرکتت دلم آب شد بعد دستمو انداختم باهم خندیدیم بعد دستمو گذاشتم رو سینش من:جونگ کوک کوک:جانم من:میترسم کوک:از چی میترسی من:از اینکه پیشم نباشی و بخوان اینو گفتم انگوشتشو گذاشت جلو لبام نزاشت حرف بزنم کوک:بوساگ من:هوم کوک:من کیه توام من: دوست پسرم کوک:نه کیه توام من:خوب عشقم کوک:دیگه نیستم یهو روشو برگردوند ازم جدا شد من:عاا جونگ کوک نکن اینکارو من فقط میترسم تو رو خدا قهر نکن من:کوک معلومه که تو عشقمی تو زندگیمی نمیخوام ازت جدا باشم من تنها کسی که دارم تویی من فقط نگرانم بعد زدم زیر گریه نشستم رو زمین چهار زانو بعد برگشت دید دارم گریه میکنم اونم نشست جلوم کوک:خیله خوب گریه نکن ببخشید یه دفعه عصبی شدم خانومم گریه نکن من:تو باهام قهری دیگه چرا گریه نکنم کوک:چون گریه هاتو دوست ندارم گریه هات نابودم میکنه من:آشتی بعد خندید گفت کوک:آشتی بعد دستمو گرفت یکم اومد جلو تر قشنگ نزدیکم شد دستمو گرفت گذاشت رو قلبش من:چقدر تند تند میزنه نزنه بیرون یه وقت کوک:این قلبم وقتی میزنه که تو کنارمی یا پیشمی و بهت نگاه میکنم تو قلبم به جز تو کسی نیست حاضرم به عقب برگردم ولی بازم عاشق تو بشم من قبلنم بهت گفته بودم که ولت نمیکنم حتی اگه خودت بخوای من ولت نمیکنم هوی بوساگ من:هوم کوک:آخه دختره ی خر(ممنون از حرفت😊😂😂) اینو که گفت خندیدم من:هان😂کوک:توله من:کوک😐
۱۰.۱k
۰۹ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.