زندگی من از روزی آغاز شد


زندگیِ من از روزی آغاز شد
ڪه تو را دیدم
و بازوانت،
راهِ دهشت‌ناڪِ جنون را
بر من سد ڪرد
و تو سرزمینی را نشانمـ دادی
ڪه در آن تنها بذرِ نیڪی می‌پاشند

تو از قلبِ پریشانی آمدی
تا تسڪین دهی تب و دردم را
و من درختی بودم
ڪه در جشنِ انگشتانت
می‌سوختمـ از اشتیاق
من از لب‌های تو متولد شده‌امـ
و زندگی‌ام از تو آغاز می‌شود.

#لویی_آراگون

دیدگاه ها (۳)

‌پس به‌سان خانه‏‌ای خالی بر کنار خیابانی خلوت به انتظارت می‌...

‌به من نگاه کن ، نگاه کنبه بستر رگان من.ببین چگونه موج می زن...

‌Kelebek misalidir aşkanlamayana ömrü günlük anlayana bir öm...

‌دلم، دلم! بگو با این دل چه کنم؟بگو چه کنم اگر زخم من از این...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط