مادربزرگ...👌❤🍀
یک مادربزرگ با موهای #حنایی رنگ و یک #چارقد گل گلی!
یک پدربزرگ با یک کلاه لنگی!
هرکدام نشسته در یک طرف سماوری که قل قل میجوشید
و عطر چای دارچینی که کل خانه را پر میکرد،
آنطرف تر توی اتاق یک صندوقچه قهوهای رنگ پر از نقل و عرق بیدمشک
و یک حیاط با باغچه ای که بوی ریحان های تازه اش آدم را تا اوج دیوانگی میبرد!
#گلدانهای شمعدانی...
که با چه دقتی دور تا دور حوض فیروزه ای وسط حیاط چیده شده بودند
و گربه سفید روی درخت زردآلو،
و دخترکی با چشمهای مشکی با موهای بلند و دامن چین دار
با آن کفشهای عروسکیاش که از ترس گربه
قید زردآلو چیدن از شاخه های خم شده از بار زیاد را هم میزد!...📷📸
#نوستالژیک
یک پدربزرگ با یک کلاه لنگی!
هرکدام نشسته در یک طرف سماوری که قل قل میجوشید
و عطر چای دارچینی که کل خانه را پر میکرد،
آنطرف تر توی اتاق یک صندوقچه قهوهای رنگ پر از نقل و عرق بیدمشک
و یک حیاط با باغچه ای که بوی ریحان های تازه اش آدم را تا اوج دیوانگی میبرد!
#گلدانهای شمعدانی...
که با چه دقتی دور تا دور حوض فیروزه ای وسط حیاط چیده شده بودند
و گربه سفید روی درخت زردآلو،
و دخترکی با چشمهای مشکی با موهای بلند و دامن چین دار
با آن کفشهای عروسکیاش که از ترس گربه
قید زردآلو چیدن از شاخه های خم شده از بار زیاد را هم میزد!...📷📸
#نوستالژیک
۱۱.۲k
۱۳ بهمن ۱۴۰۰