part 30
part 30
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
خیلی گریه میکرد و همش عذر خواهی میکرد و میگفت تقصیر من بوده و از این حرفا. همین اومدم بخابم صدای زنگ در اومد. ولی مامان و بابا امشب مهمونین و سعیدم که قرار نبود بیاد. اون قبل اومدن بهم میگه.
رفتم سمت آیفون و جواب دادم ولی کسی نبود. آیفون رو گذاشتم که تلفن خونه زنگ خورد. برداشتمش
ناشناس: دوست دارم. تو مال منی..
سریع گوشی رو گذاشتم. درا رو قفل کردم و کنار تینا خابیدم.
صبح
تینا
بیدار شدم که دیدم سارا کنارم خوابیده. با یاد آوری خاطرات دیشب یه قطره اشک از روی گونم چکید که سارا بیدار شد. یکم بهم زل زدیم و بعد سارا محکم بغلم کرد.
سارا: تا هر وقت بخوای میتونی اینجا بمونی. اصلا نگران نباش.
بچه ها این دو پارت رو چون خیلی اصرار کردید گذاشتم ولی تا موقعی که به ۴۰ نفر نرسیدیم پارت نمیزارم چون واقعن حمایتا کمه🤍
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
خیلی گریه میکرد و همش عذر خواهی میکرد و میگفت تقصیر من بوده و از این حرفا. همین اومدم بخابم صدای زنگ در اومد. ولی مامان و بابا امشب مهمونین و سعیدم که قرار نبود بیاد. اون قبل اومدن بهم میگه.
رفتم سمت آیفون و جواب دادم ولی کسی نبود. آیفون رو گذاشتم که تلفن خونه زنگ خورد. برداشتمش
ناشناس: دوست دارم. تو مال منی..
سریع گوشی رو گذاشتم. درا رو قفل کردم و کنار تینا خابیدم.
صبح
تینا
بیدار شدم که دیدم سارا کنارم خوابیده. با یاد آوری خاطرات دیشب یه قطره اشک از روی گونم چکید که سارا بیدار شد. یکم بهم زل زدیم و بعد سارا محکم بغلم کرد.
سارا: تا هر وقت بخوای میتونی اینجا بمونی. اصلا نگران نباش.
بچه ها این دو پارت رو چون خیلی اصرار کردید گذاشتم ولی تا موقعی که به ۴۰ نفر نرسیدیم پارت نمیزارم چون واقعن حمایتا کمه🤍
۱۵۰
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.