بلک گرل ⚃ پارت ۴۵

بلک گرل ⚃ پارت ۴۵
신◈기◈今天◈(★)(★)◈동방◈기◈天신◈기◈今天◈(★)(★)◈동

مایکی : واقعیه ؟
دراکن : معلومه که نه 😐
شو : ولی خیلیا تو این شب گم شدن
چیفویو: مگه امشب همون موقعست
شو : اره دقیقا
باجی : ولش بیا بریم یاکی سوبا بخوریم
شو : ولی یه چیز دیگه از جیسون تنها چیزی پیدا کردن این بود .......
مایکی : یه گردنبند ؟
شو : اره *جعبه ای که گردنبند داخلشه رو به اونا نشون میده*
شو : افسانه ها میگه اگه کسی اینو برداره می‌تونه به هر آرزویی که داره برسه
دراکن : ها؟
شو : اره
دراکن گردنبد رو برمیداره*
شو: نههههه مگه نگفتم روح جیسون چیزی رو که برات با ارزشه رو ازت میگیرهههههه
دراکن : دروغه بابا
گوشی دراکن زنگ میخوره *
دراکن گوشی رو نگا می‌کنه *
باجی : کیه
دراکن : اماست
دراکن : الو
یک صدایه خش خش مانند از پشت گوشی میاد
دراکن : اما ؟ اماااااااااااااا
؟؟؟ : اما دیگه نیست
و گوشی قط میشه * ♡*:.｡.





✽ † ✽――――✽ † ✽✽ † ✽――――✽ † ✽✽ † ✽――――✽ † ✽




بچه ها یه چیزی رو باید بهتون بگم که خیلی هاتونو ناراحت کردم
می‌گفتین رفتارم سرد شده
ببخشید سعی میکنم برگردم به روال قبلی
تا پارت بعدی 👋
راستی تولد اینوپی مبارکککککککککککککککک 🥳