دِلبَرانِه هآیِ مآهُ مآهی
#دِلبَرانِههآیِمآهُمآهی
نَبودی، یَعنی بودی وَلی کنارَم نبودی ؛
کنارَم نَبودی ولی دستَمو حَلقه کردَم دورِ بازویِ خیالِت ،
که با خیالِت رَد بشَم از خیابونایِ دلگیر . . .
که با خیالِت زیرِ بارون، بِدون چَتر قدَم زَدمُ و اخمای ِ مامانُ به جون خَریدَم که میگُفت : دُختر تُ باز بِدون ِ چَتر رَفتی زیرِ بارون ، سَرما میخُوری ها ؛
با خیالِت شَب ها شاملو میخوندمُ واسَت "عاشِقانه" مینوشتم . .
با خیالِت آهنگی گوش میدادَم که میگفت :
⦅هر وَقت کِه بودی، همهچی قَشنگ شُد؛
هر وَقت نبودی، من فقط زدم غُر ⦆
کِنارَم نَبودی ، کہ دوتا چایی ریختَم
یِکی واسه خودَم یِکی واسه خیالِت !
خیالی که نِمیدونَم چِرا هَمیشه چاییش سَرد میشُد ..
خیالی که لَبخنداش همیشِه بویِ نارِنگی میدادُ چِشماش یه تیکه از آسِمون ِ شَب بود ..
نَبودی که ساعت ِ دَوازده شب به بَعد ؛
سَر میذاشتَم رویِ شونِه ی خیالِت!
خیالی که زُل میزَد بہ ماهُ مَنی که زُل میزدَم بِه تو . .
تُو نَه !! باز یادَم رَفت ..
میبینی ؟ بہ خیالت ^^
خیالی که شَبها قَبل ِ خواب به بغَلش اِشاره میکَردُ میگُفت "هذامکانك"
اینجا جایِ تُوئه
خیالت . . .
آخ خیالت چه خوب است وقتی تنها راه برای نشستن کنار تو ، لمس موهایت ، و در آغوش گرفتنت خیال است!
همه میگویند : "دیوانه ای "
خندهدار است؛
میدانم من با اینکه برای او ، تمام شدهام اما او برای من کسی نبود که بخواهد شروع یا پایانی داشته باشد!
قبل از او را یادم نمیآید بعد از ایشان هم با خیالشان سپری خواهد شد به قول شاعر " ما را نیست وصالی، ولی خوشم به خیالت .."
- بآنوےِ مآه نویس^^
#Copy_No!
#توهماتِمغزم!
نَبودی، یَعنی بودی وَلی کنارَم نبودی ؛
کنارَم نَبودی ولی دستَمو حَلقه کردَم دورِ بازویِ خیالِت ،
که با خیالِت رَد بشَم از خیابونایِ دلگیر . . .
که با خیالِت زیرِ بارون، بِدون چَتر قدَم زَدمُ و اخمای ِ مامانُ به جون خَریدَم که میگُفت : دُختر تُ باز بِدون ِ چَتر رَفتی زیرِ بارون ، سَرما میخُوری ها ؛
با خیالِت شَب ها شاملو میخوندمُ واسَت "عاشِقانه" مینوشتم . .
با خیالِت آهنگی گوش میدادَم که میگفت :
⦅هر وَقت کِه بودی، همهچی قَشنگ شُد؛
هر وَقت نبودی، من فقط زدم غُر ⦆
کِنارَم نَبودی ، کہ دوتا چایی ریختَم
یِکی واسه خودَم یِکی واسه خیالِت !
خیالی که نِمیدونَم چِرا هَمیشه چاییش سَرد میشُد ..
خیالی که لَبخنداش همیشِه بویِ نارِنگی میدادُ چِشماش یه تیکه از آسِمون ِ شَب بود ..
نَبودی که ساعت ِ دَوازده شب به بَعد ؛
سَر میذاشتَم رویِ شونِه ی خیالِت!
خیالی که زُل میزَد بہ ماهُ مَنی که زُل میزدَم بِه تو . .
تُو نَه !! باز یادَم رَفت ..
میبینی ؟ بہ خیالت ^^
خیالی که شَبها قَبل ِ خواب به بغَلش اِشاره میکَردُ میگُفت "هذامکانك"
اینجا جایِ تُوئه
خیالت . . .
آخ خیالت چه خوب است وقتی تنها راه برای نشستن کنار تو ، لمس موهایت ، و در آغوش گرفتنت خیال است!
همه میگویند : "دیوانه ای "
خندهدار است؛
میدانم من با اینکه برای او ، تمام شدهام اما او برای من کسی نبود که بخواهد شروع یا پایانی داشته باشد!
قبل از او را یادم نمیآید بعد از ایشان هم با خیالشان سپری خواهد شد به قول شاعر " ما را نیست وصالی، ولی خوشم به خیالت .."
- بآنوےِ مآه نویس^^
#Copy_No!
#توهماتِمغزم!
۷۷.۱k
۲۸ فروردین ۱۴۰۰