رویایی که تبدیل به واقعیت شد پارت ۴۶
صبح چشمامو باز کردم دیدم گائول اینه پیشیا خوابیده نخواستم بیدارش کنم رفتم بیرون تا صبحونه رو درست کنم هی تق تق میکردم من:اوخخ ساکت شو😣(عادتشه با اشیاء یا چیزهایی که حرکت نمیکنه مثل آب ظرفا یا چیزایی دیگه باهاشون حرف بزنه😍😍)
از زبون خودم
از خواب پاشدیم دیدم جونگ کوک نیست سرمم درد میکرد من:اوههه سرم چه درد میکنه بعد دیدم جونگ کوک اومد تو اتاق کوک:اوه یکی یدونه من بیدار شده من:صبح بخیر کوک:صبح تو هم بخیر دستمو گذاشتم رو سرم کوک:گائول خوبی من:سرم درد میکنه کوک:بخاطر اینکه دیشب ویسکی خوردی اینجوری شدی الان میرم برات قرص میارم من:باشه بعد اومد یه بوسه زد رو لبام و رفت هر وقت اینجوری یهو بوسه میزنه من دیوونه میشم رفت بیرون و منم خودمو انداختم رو تخت که جونگ کوک با یه لیوان آب اومد پیشم کوک:ایی دوباره خوابیدی که من:فقط دراز کشیدم بعد جونگ کوک اومد بلندم کرد و پشتم نشست و قرصو گذاشت تو دهنم و خودشم بهم آب داد کوک:اگه سرت درد میکنه بخواب من:بخوابم کوک:آره بخواب چون الان قرص خوردی بخوابی بلند شی شنگول میشی من:میخوام تو بغل تو بخوابم کوک:بخواب بعد برگشتم خودم انداختم تو بغلش اونم منو گرفت کوک:به نظرم من بخوابم بعد تو روم دراز بکشی و سرتو بزاری تو بغلم خیلی خوبه من:باشه بعد خوابید منم رفتم روش افتادم و سرمو گذاشتم کنار سرش و بهش نگاه میکردم کوک:گائل تو داری میمیری از خستگی من:اگه شبا دیر بخوابم صبحا به زور بیدار میشم کوک:خواب آلویی من:چجورم بعد چشمام رفت
از زبون جونگ کوک
دیدم تکون نمیخوره خوابید منم خوابیدم
از زبون تهیونگ
از خواب بلند شدم موهام بهم ریخته بود رفتم میزد صبحونه رو میز بود عجیب بود من:اینجا جن داره😐(تاحالا جن آشپز ندیده بودم😂😂🤣) رفتم تو اتاق جونگ کوک دیدم در بازه فوضولیم گول کرد رفتم دیدم خوابیده😐 بعد رفتم بیدارشون کنم بیدار نمیشدن رفتم همرو صدا زدم باهم رفتیم که روشون آب بریزیم بعد هر کودوم یه پارچه آب یهو ریختیم رو روشون هماهنگ اینجوری شلپ اینه چی پریدن از بالا تا پایین خیس شدن پاشدن نگاه کردن گائول نفس نفس میزد با جونگ کوک ماهام قش کردیم از خنده کوک:دارین چیکار میکنین 😬گائول خوبی گائول:خوبم خوبم فقط آب یخ ریختن کوک:نگاه کنید چیکار کردید حداقل کلشو رو من میریختید آب یخ آخه اونم رو گائول بعد جونگ کوک گائولو بلند کرد از رو خودش گائول:میشه بپرسم الان فازتون از این کار چی بود چتونه 😐 از سر و کلشو آب میریخت کوک:بیشورن اینا من:ای باباخواستیم شوخی کنیم کوک:شوخی شوخی ببین گائول داره میلرزه نگاه کن فقط سرما بخوره من:گائول تو رو خدا مریض نشو این میکشمون😢 گائول:مگه دسته منه😐
از زبون خودم
گفتم سرما نمیخورم اما یهو یه عسطه کردم من:عچهههه
از زبون خودم
از خواب پاشدیم دیدم جونگ کوک نیست سرمم درد میکرد من:اوههه سرم چه درد میکنه بعد دیدم جونگ کوک اومد تو اتاق کوک:اوه یکی یدونه من بیدار شده من:صبح بخیر کوک:صبح تو هم بخیر دستمو گذاشتم رو سرم کوک:گائول خوبی من:سرم درد میکنه کوک:بخاطر اینکه دیشب ویسکی خوردی اینجوری شدی الان میرم برات قرص میارم من:باشه بعد اومد یه بوسه زد رو لبام و رفت هر وقت اینجوری یهو بوسه میزنه من دیوونه میشم رفت بیرون و منم خودمو انداختم رو تخت که جونگ کوک با یه لیوان آب اومد پیشم کوک:ایی دوباره خوابیدی که من:فقط دراز کشیدم بعد جونگ کوک اومد بلندم کرد و پشتم نشست و قرصو گذاشت تو دهنم و خودشم بهم آب داد کوک:اگه سرت درد میکنه بخواب من:بخوابم کوک:آره بخواب چون الان قرص خوردی بخوابی بلند شی شنگول میشی من:میخوام تو بغل تو بخوابم کوک:بخواب بعد برگشتم خودم انداختم تو بغلش اونم منو گرفت کوک:به نظرم من بخوابم بعد تو روم دراز بکشی و سرتو بزاری تو بغلم خیلی خوبه من:باشه بعد خوابید منم رفتم روش افتادم و سرمو گذاشتم کنار سرش و بهش نگاه میکردم کوک:گائل تو داری میمیری از خستگی من:اگه شبا دیر بخوابم صبحا به زور بیدار میشم کوک:خواب آلویی من:چجورم بعد چشمام رفت
از زبون جونگ کوک
دیدم تکون نمیخوره خوابید منم خوابیدم
از زبون تهیونگ
از خواب بلند شدم موهام بهم ریخته بود رفتم میزد صبحونه رو میز بود عجیب بود من:اینجا جن داره😐(تاحالا جن آشپز ندیده بودم😂😂🤣) رفتم تو اتاق جونگ کوک دیدم در بازه فوضولیم گول کرد رفتم دیدم خوابیده😐 بعد رفتم بیدارشون کنم بیدار نمیشدن رفتم همرو صدا زدم باهم رفتیم که روشون آب بریزیم بعد هر کودوم یه پارچه آب یهو ریختیم رو روشون هماهنگ اینجوری شلپ اینه چی پریدن از بالا تا پایین خیس شدن پاشدن نگاه کردن گائول نفس نفس میزد با جونگ کوک ماهام قش کردیم از خنده کوک:دارین چیکار میکنین 😬گائول خوبی گائول:خوبم خوبم فقط آب یخ ریختن کوک:نگاه کنید چیکار کردید حداقل کلشو رو من میریختید آب یخ آخه اونم رو گائول بعد جونگ کوک گائولو بلند کرد از رو خودش گائول:میشه بپرسم الان فازتون از این کار چی بود چتونه 😐 از سر و کلشو آب میریخت کوک:بیشورن اینا من:ای باباخواستیم شوخی کنیم کوک:شوخی شوخی ببین گائول داره میلرزه نگاه کن فقط سرما بخوره من:گائول تو رو خدا مریض نشو این میکشمون😢 گائول:مگه دسته منه😐
از زبون خودم
گفتم سرما نمیخورم اما یهو یه عسطه کردم من:عچهههه
۴۰.۷k
۱۴ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.