black dream p12
چند لحظه من رو ببخشید ، الان میام" a,t
" اوه حتما " jk
وارد دستشویی شد و نفس عمیقی کشید
دوباره قلبش تند میزد و بدنش یخ کرده بود ، لعنتی به باعث و بانیش فرستاد و دستاش رو کمی آب زد و روی صورتش کشید
رو به اینه به خودش نگاه کرد
" آروم باش دختر ،همین امشبه فردا خبری ازش نیست"
نفس عمیق کشید و در رو باز کرد ، به محض باز کردن در مردی غریبه پشت در ایستاده بود
خواست از طرف دیگه ای بره که راهش مسدود شد
"میشه برید کنار؟" a,t
لبخند چندشی روی لباش بود که باعث استرس ات میشد
" کجا؟ "
اخماش بیشتر شد
" به شما چه ربطی داره؟" a,t
لبش رو تر کرد و با پوزخند یه قدم جلو اومد
" شیطونی نکن بیبی ، شب خوبیه مگه نه میتونیم بهترش کنیم"
پوزخند روی لبش نشست و با پا محکم توی مفصل زانوش کوبید
از درد عربده بلندی زد و خم شد
از کنارش رد شد و داشت میرفت که با ضرب چیزی توی کمرش کوبیده شد و اونو به جلو هل داد
با صورت توی جای سفتی فرو رفت و از درد صورتش جمع شد
فاصله گرفت و با دیدن قامت بزرگ جئون بزاق دهنش رو قورت داد
به صورتش رسید و با چشمای سوالی اون مواجه شد
"چیزی شده؟" jk
نگاهی به اون مرد انداخت و ادامه داد
" مزاحمه؟" jk
با سر حرفش تایید کرد که صدای خندش بلند شد
" با وجود ریزه میزه بودنتون خانم پارک، این آدم دیگه آدم نمیشه با این درد توی صورتش " jk
بی اختیار به حرفش خندید هنوز هم توی آغوش بزرگ و مردونه اون بود و دستای جئون دور شونه هاش حلقه بود
از صورت خندونش نگاه و گرفت و اومد پایین که با چیزی که دید مرد و زنده شد
" اوه حتما " jk
وارد دستشویی شد و نفس عمیقی کشید
دوباره قلبش تند میزد و بدنش یخ کرده بود ، لعنتی به باعث و بانیش فرستاد و دستاش رو کمی آب زد و روی صورتش کشید
رو به اینه به خودش نگاه کرد
" آروم باش دختر ،همین امشبه فردا خبری ازش نیست"
نفس عمیق کشید و در رو باز کرد ، به محض باز کردن در مردی غریبه پشت در ایستاده بود
خواست از طرف دیگه ای بره که راهش مسدود شد
"میشه برید کنار؟" a,t
لبخند چندشی روی لباش بود که باعث استرس ات میشد
" کجا؟ "
اخماش بیشتر شد
" به شما چه ربطی داره؟" a,t
لبش رو تر کرد و با پوزخند یه قدم جلو اومد
" شیطونی نکن بیبی ، شب خوبیه مگه نه میتونیم بهترش کنیم"
پوزخند روی لبش نشست و با پا محکم توی مفصل زانوش کوبید
از درد عربده بلندی زد و خم شد
از کنارش رد شد و داشت میرفت که با ضرب چیزی توی کمرش کوبیده شد و اونو به جلو هل داد
با صورت توی جای سفتی فرو رفت و از درد صورتش جمع شد
فاصله گرفت و با دیدن قامت بزرگ جئون بزاق دهنش رو قورت داد
به صورتش رسید و با چشمای سوالی اون مواجه شد
"چیزی شده؟" jk
نگاهی به اون مرد انداخت و ادامه داد
" مزاحمه؟" jk
با سر حرفش تایید کرد که صدای خندش بلند شد
" با وجود ریزه میزه بودنتون خانم پارک، این آدم دیگه آدم نمیشه با این درد توی صورتش " jk
بی اختیار به حرفش خندید هنوز هم توی آغوش بزرگ و مردونه اون بود و دستای جئون دور شونه هاش حلقه بود
از صورت خندونش نگاه و گرفت و اومد پایین که با چیزی که دید مرد و زنده شد
۳۲.۰k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.