ما هر چه دویدیم به مقصد نرسیدیم!
ما هر چه دویدیم به مقصد نرسیدیم!
دویدن های مداوم
تبعیض های غیر انقضاء
رنگ پوست، رنگ ماشین، رنگ عشق
رنگ آزادی، طعم رهایی، حس پرواز
همه چیز در دنیا متفاوت بود و در محله ی سرزمین قدمت و فرهنگ...
فقط مهره شدن بود در دستانِ بی مهر دیکتاتور!
رسانه ها نشنیدنی و پر از نیرنگ
بیداد عمامه داران و حرص و طمع قدرت
دزدی و تکه تکه به تاراج بردنِ گربه!
اسپرم های محکوم و کودکی که فردا:
کار میشود، قربانی اعتیاد میشود، فاحشه میشود
اسپرم های نا محکوم
منگنه میشوند، زیر ماشین له میشوند، غرق خون میشوند، پناهنده میشوند یا هیچِ مطلق
بدون هیچ نام و نشانی!
وقتی تن به قلاده داده شد، حکایتِ تکرار دامنِ فرزندان مارا نیز لکه دار خواهد کرد!
من وطنم را دوست دارم اما نفس در هوای قفس و مسموم نابود میکند، خسته میکند تار میکند!
قصه و غصه ی عادت، درد و درد و درد
از تو حرکت، از خدا برکت...!
ای خدای عادل که ظالمان روی صندلی قدرتت نشسته اند، سحرهای نزدیک را شام تیره کرده اند
خدای خوبِ خواب، خدای فراموش شده!
سرزمین و نفت و گاز جهان، صندوق های نیکوکاری پر از هیچ را به کودکان هدیه میدهد
خدای خوب خواب:
دیکتاتور ها خواب آور تزریق کرده اند و مردم حرکت میکنند و برکتشان سکته های زودرس، دستگیری های شبانه و اعدام های بی عدالت، روغن های پالم و ماست های پارافیندار است که سر خیلی از سفره هانیست!
سربازان گمنام، فاحشه های مستخدم
بگذارید به حال خودمان بسوزیم
خودکرده را تدبیر نیست، گرچه چرخ روزگار اینگونه نمیچرخد!
فرزندانم آسوده زیست میکنند!!!!
بادرد.. حرفی برای گفتن نیست.
معترض
دویدن های مداوم
تبعیض های غیر انقضاء
رنگ پوست، رنگ ماشین، رنگ عشق
رنگ آزادی، طعم رهایی، حس پرواز
همه چیز در دنیا متفاوت بود و در محله ی سرزمین قدمت و فرهنگ...
فقط مهره شدن بود در دستانِ بی مهر دیکتاتور!
رسانه ها نشنیدنی و پر از نیرنگ
بیداد عمامه داران و حرص و طمع قدرت
دزدی و تکه تکه به تاراج بردنِ گربه!
اسپرم های محکوم و کودکی که فردا:
کار میشود، قربانی اعتیاد میشود، فاحشه میشود
اسپرم های نا محکوم
منگنه میشوند، زیر ماشین له میشوند، غرق خون میشوند، پناهنده میشوند یا هیچِ مطلق
بدون هیچ نام و نشانی!
وقتی تن به قلاده داده شد، حکایتِ تکرار دامنِ فرزندان مارا نیز لکه دار خواهد کرد!
من وطنم را دوست دارم اما نفس در هوای قفس و مسموم نابود میکند، خسته میکند تار میکند!
قصه و غصه ی عادت، درد و درد و درد
از تو حرکت، از خدا برکت...!
ای خدای عادل که ظالمان روی صندلی قدرتت نشسته اند، سحرهای نزدیک را شام تیره کرده اند
خدای خوبِ خواب، خدای فراموش شده!
سرزمین و نفت و گاز جهان، صندوق های نیکوکاری پر از هیچ را به کودکان هدیه میدهد
خدای خوب خواب:
دیکتاتور ها خواب آور تزریق کرده اند و مردم حرکت میکنند و برکتشان سکته های زودرس، دستگیری های شبانه و اعدام های بی عدالت، روغن های پالم و ماست های پارافیندار است که سر خیلی از سفره هانیست!
سربازان گمنام، فاحشه های مستخدم
بگذارید به حال خودمان بسوزیم
خودکرده را تدبیر نیست، گرچه چرخ روزگار اینگونه نمیچرخد!
فرزندانم آسوده زیست میکنند!!!!
بادرد.. حرفی برای گفتن نیست.
معترض
۵.۶k
۰۶ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.